وَالـضُّــحَے

« و در زمین از بالای آن (از سطح آن) کوهها درست کرد».

به دو شکل از سطح زمین کوه درست می شود:

1ــــ با بلند شدن سطح زمین:

وقـتی مواد مذاب درون زمین راهی به بیرون پیدا نمی کند تا بشکل آتشفشان بیرون بزند، قـشر بالائی زمین را رفـته رفـته بلند می کند و کوه درست می شود.

 










ـــ با چین خوردن سطح زمین:

بر اثر حرکت قـشـرهـای سطح زمین و برخورد آنها با هم و رفتن یکی زیر دیگری، سطح زمین چین می خورد و چین ها رفـته رفـته به شکلی که در تصویر می بینیم از حالت افـقی به حالت عمودی در می آیند و کوه درست میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۳۵
مهدی صادقی

 

« آیا نمی توانی ببینی: خدا از ابر باران پائین می آورد پس از آن ثمرهائی را با آن درمی آوریم با رنگهـای گوناگون، و از کوهها کوههای سفید راه راهی، و سرخ با رنگهای گوناگون، و سیاهِ سیاه را درمی آوریم».

نکته آیه: کوههای سفید راه راهی و کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف) و کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت) از زمین در می آیند:

کوههای سفید راه راهی:

کوههای سفید راه راهی کوههای رسوبی هستند. این کوهها چگونه تشکیل می شوند و چگونه از زمین بیرون می آیند؟ هنگامیکه باران می بارد جریان آب سنگ و خاک و گیاه و پیکر حیوانات و هر چیزی که در مسیر آن باشد را با خود بر می دارد و می برد. رفته رفته با کم شدن سرعت جریان آب، آنچه آب با خود برداشته رفته رفته در بستر رودخانه و پیچ و خمهای آن نشست می کند و یا به انتهای رودخانه که ساحل دریا باشد برده می شود و آنجا نشست می کند، و از آنچه نشست می کند یک لایه رسوبی برجای می ماند. هر سال یک لایه جدیدی روی لایه قدیمی درست می شود. با گذشت زمان و تکرار شدن این کار لایه های زیادی از رسوبات روی هم جمع می شوند. و پس از آن فشار درونی زمین، زمین را در آن منطقه بلند می کند. با بلند شدن زمین آن لایه هائی که در ضمن هزاران سال و میلیونها سال رفته رفته روی هم دفن شده بودند از زمین بیرون زده می شوند . 

کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف):

کوههائی که رنگ آنها سرخ است کوههائی هستند که عنصر آهن در آنها از عناصر دیگر بیشتر است و آهن نیز در در اثر آب و رطوبت اکسیده می شود و رنگ سرخی بخود می گیرد. از آنجا که عنصر آهن در همه جای آنها یکسان نیست میزان اکسیده شدن و در نتیجه میزان سرخ شدن و سرخ بودن آنها در همه جایشان نیز یکسان نیست. این نوع کوهها نیز بر اثر فشار درونی زمین از زمین بیرون می آیند.

 

کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت):

در میان کوههای سیاه که به کوههای آتشفشانی معروفند نیز کوههائی هستند که از زیر زمین در می آیند. کوههای سیاهی که در تصویر می بینیم بر اثر فشار درونی زمین از درون زمین بیرون زده و پیوسته تحت فشار نیروی درونی زمین بلند و بلند تر می شوند.

کسانی می گفـته اند که: وقتی ما مردیم و در زمین گم و گـور شـدیـم دیگـر درآوردن و زنـده نمودن ما غیر ممکن است. آیه خطاب به آنها: "در آوردن کوهها پس از رفتن آنها در زمین یا بودن آنها در زمین" را استدلال آورده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۳۲
مهدی صادقی

 

« و در آن ( در زمین) کوههای بلند بالا قرار دادیم و آب گوارائی را به شما نوشاندیم»!

«رَوَاسِی»: جمع رَاسِیَة است بمعنی: چیزی که بخشی از آن در زمین فرو رفته و استوار و پابرجا است. معانی دوم: دیگ بزرگی که در زمین یا چیز دیگری کاشته می شود و جابجا نمی شود ـــ کوه ــ لنگر. «شَامِخَات»: جمع شامِخْ، بمعنی: چیز بالا بلندِ پر ابهت و عظمت و ثمر بخش.

توزیع بارندگی در سطح جهانی به کمک بادها صورت می گیرد. و سلسله کوههای بلند بالا نقـش اصلی را در روند و فرایند بادها بازی می کنند. در تصویر جریان بادها که کوهها عامل آن هـسـتـنـد را می بینیم. کـوهـهـا جـریان بـادهـا را بـه چندین ناحیه بزرگ تـقـسیم می کنند که نقطه آغاز آنها نواحی زیر استوائی دارای فشار بالا در دریاها میباشد. بزرگترین آن آتلانتیک شمالی است که 75 میلیون کیلومتر مربع زمین را آب می دهـد.

همینطور بخار برخاسته از آبهای زمین با کوههای بلند بالا برخورد می کند و چنانچه کوه سرد باشد بخارها جمع شده و به جریانهای آب تبدیل می شوند و سرچشمه آب رسانی به مناطق دیگر می شوند.

همینطور کوههای بلند بالا بادها را مجبور می کنند که رو به بالا بوزند. و چنانچه بادها سرد بوده و بخار آب با خود داشته باشند، بخار متراکم شده و ابر تشکیل می دهد و می بارد. و به این ترتیب چنانکه آیه مطرح نموده کوههای بلند بالا در رسیدن آب و باران به مردم نقش دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۳۱
مهدی صادقی


 

« و در زمین کوههائی درست کرد تا زیر شما شیب پیدا نکند»!

قـشـر سطح زمین از تعدادی لایه های کوچ و بزرگ جدا از هم تشکیل شده که پیش از این آنها را دیدیم. این لایه ها که در حرکت می باشند، در جاهـائی یکی از آنها زیر دیگری می رود. بخشی از لایه ای که زیر لایه دیگر می رود به مواد مذاب درون زمین می رسد و ذوب می شـود. با تنگ شدن عـرصه آتشـفـشـان ایجاد می شود و مواد بیرون ریخته می شود و کوه ایجاد می کند، و همینطور لایه ای که بالای لایه دیگر قرار می گیرد و به بالا حرکت می کند، به شکلی که در تصویر می بینیم چین بر میدارد و رفته رفته چینها بزرگ می شوند و به کوه تبدیل می شوند،  که اگر چنین نمی شد در ادامه رفـتن لایه ای زیر لایه دیگر، لایه بالائی بالا و بـالاتر می آمد و سطح زمـیـن در مـنطقه مزبور شیب پیدا می کرد.

همینطـور اگر برخورد دو لایه سریع اتفاق بیفتد نیز به شکلی که در تصویر می بینیم زمین چین می خورد و رشته کوه درست می شود. که اگر چنین امکانی وجود نمی داشت نیز منجر به بالا رفتن لایه ای و به زیر رفـتـن لایه دیگر می شد که در نـتیجه منجر به تمایل و شیب دار شدن سطح زمین می شد و خانه ها مایل می شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۹
مهدی صادقی

 

« و آیا ما کوهها را میخ وار نگردانیدیم»؟

 «اوتاداً»: تشبیه بلیغ است، بمعنی: کالأوتاد، بمعنی: مانند وتد. «اوتاد» جمع وَتـَد و وَتِد است، بمعنی:  تکه چوب یا فلز میخ مانندی که بخش بزرگتر آن در زمین یا دیوار کوبیده می شود و بخش کوچکتری از آن بیرون می ماند. (بیشتر برای بستن طناب چادر مورد استفاده قرار می گیرد).

نکته آیه: کوهها مانند وتد می مانند:

کوههای سنگی بخش بیشترشان در درون زمین است و بخش کمتری از آنها بیرون از زمین. آنچه ما از این کوهها می بینیم در واقع بخش بالائی آنهاست. و این دانش البته با قیاسهای جاذبه ای در بلندیها و پائینیهای زمین بدست می آید.

لایه بیرونی زمین که روی آن زندگی میکنیم و قاره ها و اقیانوسها را در بر میگیرد و در جائی از آن کوه و در جائی دیگر آن دشت است از تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکیل شده که در سمت و سوهای گوناگون در حرکت هستند. کوههای سنگی توازن و تعادل و یکپارچگی این صفحه های در حال حرکت را حفظ می کند. و به این ترتیب کوههای سنگی هم از نظر شکل مانند وتد می مانند و هم از نظر کارکرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۷
مهدی صادقی


« و کوهها را می بینی گمان می کنی ثابت هستند، در حالیکه مانند ابرها سپری می شوند».

«مُرور»: در اصل بمعنی: آمدن و گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن یا نمودن است. و در آیه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن یا سپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و مردن است.

نکته آیه: کوهها مانند ابرها سپری می شوند:

با تابش خورشید به دریاها و اقـیانوسها و آبهای سطح زمین، آب بخار میشود و به جو می رود. بعد ابر شکـل می گیرد و در بارش آب مجدداً به زمین برمی گردد. این روند و فرایند همیشگی تولد و زندگی و مرگ ابرها است.

کوهـها یا بر اثر فـشار درونی زمین به بالا شکل می گیرند، یا بر اثر فشار به بالا در جائی و کشش به پائـیـن در جای دیگر شـکـل می گیرند، یا بر اثر برخورد دو لایه زمین و چین خوردن زمین، و یا بـر اثر آتشفشان ایجاد می شوند، و ضمن  صدها هزار و میلیونها سال بر اثر عوامل فرسایش خرد شده و به دشتها و دریاها برده می شوند و از آنها چیزی نمانده و با زمین یکسان می شـوند و کوهـهـای جـدیـد دیگـری در جـاهـای دیگر ایجاد می شود. و یا همزمان با فرسوده شدن و بین رفتن آنها از بالا و از بیرون، فـشار درون زمینی پـیـوسـتـه آنـها را بلند می کند. این روند و فرایند زندگی کوهها مانند روند و فرایند زندگی ابرها است. و به این شکل کوهـهـا کـه بـه گـمـان ما "ثابت، استوار و پابرجا" هستند مانند ابرها "سپری" می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۵
مهدی صادقی

قرآن کریم +وبلاگ قرآنی والضحی

http://norolhoda.persiangig.com/image/Norolhoda/dl_button.png

قابل اجرا در رایانه ها و تلفن های همراه اندروید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۲:۴۴
مهدی صادقی

سوال: چرا هرچه دعا می کنیم  استجابت نمی شود؟

دعا +وبلاگ قرآنی والضحی

جواب:در آیات متعدد قرآن توصیه های زیادی در مورد دعا و اهمیت آن وارد شده از جمله این آیه شریفه که می فرماید

 

(وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون: و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را -به هنگامى که مرا بخواند- اجابت مى‏کنم، پس [آنان‏] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.)
(
البقرة :  186)

 

 اما برای استجابت دعا موانعی بیان شده است که از جمله آنها خیانت های هشت گانه ای است که امام علی (علیه السلام)  بیان می کند که از جمله  آن خیانت ها این است که :شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید .. . با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى که خودتان درهاى آنرا بسته اید؟ (أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 269) 

 

راز اجابت دعا به فرموده حضرت علی علیه السلام


کسى نزد امیرمؤ منان على (علیه السلام) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت مى کنم ، چرا ما دعا مى کنیم و به اجابت نمى رسد ؟! اما در پاسخ فرمود: قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده لذا دعایتان مستجاب نمى شود:
1- شما خدا را شناخته اید اما حق او را ادا نکرده اید، بهمین دلیل شناخت شما سودى بحالتان نداشته.
2- شما به فرستاده او ایمان آورده اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید ثمره ایمان شما کجا است ؟
3- کتاب او را خوانده اید ولى به آن عمل نکرده اید، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید.
4- شما مى گوئید از مجازات و کیفر خدا مى ترسید، اما همواره کارهائى مى کنید که شما را به آن نزدیک مى سازد ...
5- مى گوئید به پاداش الهى علاقه دارید اما همواره کارى انجام مى دهید که شما را از آن دور مى سازد ...
6- نعمت خدا را مى خورید و حق شکر او را ادا نمى کنید.
7- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستى با او مى ریزید) ادعاى دشمنى با شیطان دارید اما عملا با او مخالفت نمى کنید.
8- شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید .. . با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى که خودتان درهاى آنرا بسته اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهى از منکر کنید تا دعاى شما به اجابت برسد.
امام علی (ع) : دعا کننده بدون عمل و تلاش مانند تیرانداز بدون زه است.(نهج البلاغه حکمت 337)

متن عربی حدیث فوق برای استفاده بیشتر:
رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه­السلام) أَنَّهُ خَطَبَ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ خُطْبَةً بَلِیغَةً ... فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ صَدَقْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ الْقِبْلَةُ إِذَا مَا ضَلَلْنَا وَ النُّورُ إِذَا مَا أَظْلَمْنَا وَ لَکِنْ نَسْأَلُکَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[1] فَمَا بَالُنَا نَدْعُو فَلَا نُجَابُ قَالَ لِأَنَّ قُلُوبَکُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ:
أَوَّلُهَا أَنَّکُمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ کَمَا أَوْجَبَ عَلَیْکُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْکُمْ مَعْرِفَتُکُمْ شَیْئاً
وَ الثَّانِیَةُ أَنَّکُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِیعَتَهُ فَأَیْنَ ثَمَرَةُ إِیمَانِکُمْ
وَ الثَّالِثَةُ أَنَّکُمْ قَرَأْتُمْ کِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَیْکُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ
وَ الرَّابِعَةُ أَنَّکُمْ قُلْتُمْ إِنَّکُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِی کُلِّ وَقْتٍ تُقَدِّمُونَ أَجْسَامَکُمْ إِلَیْهَا بِمَعَاصِیکُمْ فَأَیْنَ خَوْفُکُمْ
وَ الْخَامِسَةُ أَنَّکُمْ قُلْتُمْ إِنَّکُمْ تَرْغَبُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِی کُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا یُبَاعِدُکُمْ مِنْهَا فَأَیْنَ رَغْبَتُکُمْ فِیهَا
وَ السَّادِسَةُ أَنَّکُمْ أَکَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَى وَ لَمْ تَشْکُرُوا عَلَیْهَا
وَ السَّابِعَةُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَکُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّیْطَانِ وَ قَالَ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَعَادَیْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَیْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ
وَ الثَّامِنَةُ أَنَّکُمْ جَعَلْتُمْ عُیُوبَ النَّاسِ نُصْبَ أَعْیُنِکُمْ وَ عُیُوبَکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَیُّ دُعَاءٍ یُسْتَجَابُ لَکُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَکُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَکُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ فَیَسْتَجِیبُ اللَّهُ لَکُمْ دُعَاءَکُمْ.[2]
[1]
غافر: 60

[2]
أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 269

 

Normal0falsefalsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۸:۰۵
مهدی صادقی

 

بالاترین سرعت درجهان طبیعت، یا همان سرعت نور درخلأ درسه آیه از آیات شریفه قرآن کریم (سوره یونس، آیه5 ،سوره انبیا، آیه33 وسوره سجده ،آیه5) اشاره شده که این مقدار ثابت اساسی جهانی را با حرکت سامانه زمین-ماه بیان فرموده است. تفسیرجدید ومبتنی برتئوری نسبیت که از این تعریف قرآنی ارائه شده، مقدار سرعت نور را برابر 299،792،5=c کیلومتر برثانیه به دست می دهد،که انطباق حیرت انگیزی با مقدار مورد قبول جهانی آن دارد. این نتیجه شگفت انگیز،در واقع تأکیدی بر یکپارچگی جهان مادی ،صحّت نظریه نسبیّت خاص وحقّانیت قرآن کریم است.

مقدمه

سرعت نور درخلأبه تعداد کمی از ثابت های اساسی فیزیک مربوط است ؛اگر چه بین همه ثابت های اساسی نیز ،این مقدار از جایگاه پراهمیتی برخوردار است ،چراکه در شاخه های گوناگون علم فیزیک کاربرد دارد.اغراق نیست اگر گفته شود که داستان تعیین سرعت نور با تاریخ دقیق علم فیزیک برابراست و این داستان همچنان نیز ادامه دارد .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۹
مهدی صادقی

ولادت:
استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز 5 جولای 1938 میلادی در روستای (برما) مرکز طنطا در استان غربی متولد شد پدرش می خواست که وی را به تحصیل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود ولی تدبیر امور به دست خالق متعال است در روستا مکتب های زیادی بودند و گرایش ورویکرد به آنها کاملا محسوس و  ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا که کلمه (عالم ) جز به رجل دینی مخصوصاامام مسجد که خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن کریم توسطفرزندانشان همت میگماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتی که فقط خداوند از آنآگاه است یکی از نزدیکان به پدر او حاج مصطفی غلوش راهنمائی می کند که فرزندش راغبرا به یکی از اساتید حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بیاموزد و به خاطر اشتیاق وعرق دینی شدیدی که در دل اهل روستا مانند حاج مصطفی وجود داشت او با این نظر موافقت کرد و راغب را گوشزد نمود که هر روز پس از درس به مکتب برود و اما موهبت الهی خودش را نشان داد و کودک 8 ساله موضوع گفتگوی اهل روستا مخصوصا اساتید حفظ و حفاظ شد به خاطر صدای زیبایش تاثیر به سزائی در شدت اهتمام استادمان به او و خیر خواهی ومراقبت دائمی از او داشت چرا که آثار خوبی را در چهره او می دید و آینده روشنی درمیان مشاهیر قاریان را از وی متوقع بود وهمین مسئله باعث شد که راغب تاقبل از 10سالگی موفق به حفظ قرآن کریم گردد و بعد از حفظ کامل قرآن، نیکو دانستن احکام آنبدست شیخ عبدالغنی شرقاوی در روستای برما. درسن 14 سالگی ذکر خیرش به روستاهای همجوار رسید و پیشرفت تا به شهر طنطا جایگاه عالمان هم رسید در رمضان سال 1953دعوتهائی پشت سر هم از روستاها و شهرهای نزدیک به روستا به او رسید در سن 15 سالگیبه روستای (محلة القصب) در استان کفر الشیخ دعوت شد این مهم در ابتداء کار سختی بوددر میان فضائی که امواج رقابت در بین خبرگان کرسی تلاوت در این منطقه مخصوصا استانغربی موج می زند چگونه بدین جایگاه بلند نائل گردد. قاری جوان وجوانمرد و جسوربه آنچه می دید و یا می شنید که رقابتها و مسابقاتی که آتش آنرا قاری یگانه استادمصطفی اسماعیل بر افروخته بود به اوج خود می رسد اعتنائی نمیکرد بر او لازم بود کهبدنبال عواملی بگردد که او را برای وقوف بر این سرزمین سخت کمک کند و نیز قواعدیاستوار که از میان آنها بتواند به دعوتی که احیانا از طرف یکی از ایشان به او برمیخورد پاسخ گوید . او به درستی دریافت که بزرگواری و عظمت از جانب خود او سرنخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است که با کوشش ومداومت به سویش سعی کند،بنابراین استادی استوار و متین در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجوید و قرائاترا از او فرا گیرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آکادمی قرائاتدر مسجد احمدی ملحق شد و مرحوم استاد ابراهیم طبلیهی متولی امور او شد ، استاد راغبمی گوید:
((…و من موفق شدم که در منطقه خودمان یک نمونه عالی از استاد مصطفیاسماعیل قرار بدهم من در صدد تقلید او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالمقرائاتی می گشتم تا اینکه یکی از معروفین مرا به مردی در مؤسسه احمدی راهنمایی کردکه نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهی بود که به من تجوید و احکام درست را آموخت و مندر نزد او قرائت کردم و او مرا ترغیب کرد تا هر روز در مقام احمدی قرائت کنم ،مخصوصا ما بین اذن و اقامه عصر، بسیاری اطراف مرا پر می کردند و به لطف خداوند دردلبسیاری از مردم راه پیدا کردم بالاخص به جهت اینکه من از استاد مصطفی در اداء اعجاببر انگیز و محبوبش در نزد مردم تقلید میکردم ، من به روستاهای استان غربی دعوت شدهو در استانهای همجوار هم شناخته شدم از چیزهائی که مرا کاملا به خودم مطمئن می ساختکوشش و مقاومت و حرص زیاد و شدید من بر قرآن کریم و تلاوت همراه با تعهد و تقوای آنبود))
قاری جوان راغب مصطفی غلوش توانست در سن کوچکی و قبل از 18 سالگی برای خودمجد و عظمتی بیافریند ،با اینکه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و برای سربازیو اداء خدمت خوانده شد چیزی که چاره و گریزی از آن نبود، در سال 1958م در حالیکه 20سال داشت سربازی را شروع کرد و به مرکز آموزش اداره امنیت مرکزی فرستاده شد او میگوید :
((…وبا توجه به اینکه من به نیروهای امنیت مرکزی ملحق شده بودم دائما بهمسجد امام حسین علیه السلام تردد میکردم و خبر میگرفتم تا اینکه اگر شده حتی یک آیهدر بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت کنم و بر این امر حریص بودم کهخود را به مسئولین مسجد عرضه کنم تا شاید برایم فرصتی پیش آید تا ده آیه ای قرائتکنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم به شیخ مسجد حسینی شیخ حلمی عرفه معرفی شدم وآنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسیار از من خوشش آمد و روزی به آنچهدر درونم بود تصریح کرده و از او خواستم که بزرگواری کرده و به من برای اذان وقرائت یک عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شیخ طه فشنیتاخیر کرد فرصتی برای تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم که شیخ طه فشنیتاخیر کند و گوئی که درهای آسمان بتمامی باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابتفرمود و شیخ فشنی تاخیر کرد و موعد اذان نزدیک شد و شیخ حلمی به من گفت: آماده باشو به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگوید پس اجازه داد و مرا در کنار شیخ محمدغزالی (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتی که با فرارسیدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شیخ مصطفی اسماعیل عبارتی را در آخر اذان اضافه می کرد و می گفت: ((الصلاة والسلام علیک یا نبی الرحمة یا ناشرالهدی یا سیدی یا رسول الله )) من هم همچنانکهاستاد مصطفی اذان می گفت اذان گفتم این در حالی بود که من لباس سربازی به تن داشتمکه نظر مردم را به من جلب می کرد این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حالروزه خوب و کشیده و زیبا می شود ومن 10 آیه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروعکردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا که من شبیه خیمه ای در وسط میدانی شدم و در قرائتفرو رفتم چرا که مردم با گفتن الله یفتح علیک، یبارک فیک، تانی الآیة، به من شجاعتمی بخشیدند ومن آیات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بیش از یکبار خواندم وزمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید ، من به پادگان برگشتم در حالیکه شادی ام وصفناشدنی و اعتماد به نفسم از اینکه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذارکرده بودند زیاد شده بود به من برای خروج در هر زمانی اجازه می دادند و من به مسجدامام حسین علیه السلام زیاد رفت و آمد میکردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا کردم وبا این مسئله من خیلی خوشحال شدم چرا که در مسجدی قرائت می کردم که مرحوم شیخ محمودخلیل حصری در آن سوره می خواند و مرحوم شیخ طه فشنی در آن اذان می گفت و مرحومدانشمند بزرگوار استاد غزالی در آن درس می داد و خطبه می خواند این شرف عظیمی بودکه هر کس در سن من و هر حافظ قرآنی آنرا آرزو داشت ))


از مسجد حسینی تا رادیو: و در مسجد امام حسین (ع) شروع به جدا شدن به سمتچیزی که خوابش را می دیدم شدم به بزرگان مسئولان دولتی شناسانده شده و به ایشاننزدیک شدم و ایشان مرا بر قرائت پیش روی جماعت تشجیع کردند و سبب از بین رفتن ترس ووحشت در وجود من شدند و عامل نیرومندی بودند در رابطه با دعوتهائی (برای احیاءمجالس حزن و ماتم در قاهره) که به من متوجه می شد در آن مجالس با مشاهیر قاریانرادیو مانند استاد مصطفی استاد عبدالباسط استاد حصری و غیر ایشان از مشاهیر همراهمی شدم ، از میان کسانی که به مسجد حسینی می آمدند استاد محمد امین حماد مدیر رادیودر آنوقت بود حاضرین به او گفتند استاد، به راغب کارتی بدهید تا بتواند به رادیوبیاید و تقاضانامه ملحق شدن به رادیو را پر کند و تقدیم دارد او همانجابه من کارترا داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان رادیو در شریفین نزد من باش ، من به مسجدامام حسین (علیه السلام)رفتم وشیخ حلمی عرفه، سرهنگصلاح الالفی و سرهنگ محمد الشماعرا دیدم و هر 3 با آمدن با من برای رفتن پیش مدیر رادیو موافقت کردند مدیر بخاطربودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم بنابر تاریخاعلام شده به رادیو رفتم با امتحان را نزد هیات داوران به اتمام برسانم آنجا دراطرافم 160 قاری دیدم، ایشان به من گفتند: تو در ضمن نگهبانی هستی ؟ -من لباسسربازی به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و برای امتحان آمده ام ایشانتعجب کردند و بعضی از آنها برای من آرزوی موفقیت کردند هیات داوران 2 قسم بودقسمتی برای صوت و قسمتی برای قرآن به من گفتند از این قسمت بخوان((من جاء بالحسنةفله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون ))الخ به لطفخدا موفق بودم اعضاء هیات برایم درود فرستادند و به محافظت صدا توصیه ام کردند

گروهبان وقاری رادیو:
از مدت سربازی ام 20 روز مانده بود و من در صددگرفتن گواهی پایا ن خدمت بودم و قبل از 2 یا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتیجه رانداشتم پس از گرفتن گواهی پایا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چیزی که انتظارنداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غیر منتظره ای از من کردند و می گفتند: هزاربارک الله راغب مرا بغل کردند و نزدیک بود روی گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضیهچیست ؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده ای؟ گفتم: کدام خبر؟ گفتند اسم و عکس تو باتیتر درشت در همه روزنامه ها درج شده که (گروهبان قاری) خدای را سپاس که به من صبرو تحملی داد تا این خبر سعید را تحمل کنم خبری که عقل و صبر نیاز داشت تا کسی درخوشحالی افراط نکند.
سفر به دول مختلف دنیا: استاد راغب بیش از 30 سال متوالی برای قرائت کتابالله مجید به کشورهای جهان من جمله ایران سفر کرد و به این نکته ایمان داشت که اینماموریت و رسالت سنگینی است که به نحو شایسته باید آنرا اداء کرد در سالهای اخیرماندن در مصر را ترجیح می دهد تا میلیونها نفر از تلاوت قرآن بامدادی و روزهای جمعهو مناسبتهای مختلف او بهره مند شوند و نیز موقعیتی برای سفر دوستان او یعنی مشاهیرقاریان به دولتهای مختلف فراهم شود. ایام می گذرد و فضائل نیز همچنان با اومیگردد فضیلتی که او و گروهی از بزرگان عرصه قرآن از قرآن کریم بدست آورده اند.

 

 

Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۴
مهدی صادقی