وَالـضُّــحَے

۶ مطلب با موضوع «زندگینامه» ثبت شده است


زمانی که زندگی قاریان مشهور جهان را مرور می کنیم ، نامی آشنا دیدگان را به خویشتن خیره می سازد . نامی که رسالت قاریان قرآن را در خاطره ها جاودانه می سازد . شهید القراء نامی است که بی شک هر عاشق قرآنی را بر آن گذر افتاده است . نامی که عاشقان قرآن بارها و بارها برآن درنگ کرده و از خویشتن پرسیده اند که : محمد صدیق از چه رو بدین نام ملقّب گردیده است ؟ مردی که تلاوتهای زیبایش پس از گذر سال ها ، هنوز زینت بخش محافل و مجالس است . مردی که مقلّدان بیشمار از خویش بر جای گذاشته است .

اگر بخواهیم محمد صدیق را بهتر بشناسیم ، شاید بهتر آن باشد که در تذکره عرفا و صوفیان عصر به جست وجوی او بپردازیم ؛ چرا که محمد صدیق پیش از آنکه یک قاری باشد ، یک صوفی است . صوفی که خرقه زهد بر تن کرده و رایحه معرفت و زهد از جای جای تلاوتهایش برمی خیزد . آری ، او صوفی است که جان و زندگی خویش را وقف کلام پروردگار کرده است ، تا بدانجا که لحظه ای مفارقت از کلام دوست بر او چنان گران آمد که نتوانست پذیرای آن گردد و عاقبت جان خویش را در این مسیر قربانی ساخت . او را شهید القراء نامیده اند ، چه آن زمان که طبیبان معالجش وی را از تلاوت کتاب خدا برحذر داشتند ، وی نپذیرفت . چه ، زندگی جدای از مکتب و کلام دوست نه تنها برای او بلکه بر تمامی کسانی که در این مسیر گام گذارده اند ، بسی سخت و دشوار است .


استاد محمد صدیق منشاوی در سال 1299ه.ش. یعنی حدود 73 سال پیش ، در شهر منشاه مصر در خانواده ای بسیار مذهبی پا به عرصه ی وجود گذارد .« پدرش شیخ صدیق منشاوی یکی از قاریان صوفی منش بود که هرگز در مسیر تلاوتش اجر و پاداشی طلب نکرد . از این رو فرزندش محمد را نیز با چنین علایقی پرورش داد تا جایی که تلاوت را تنها به جهت آنکه متعلق به این کتاب مقدس است برگزید . شیخ صدیق منشاوی را فردی در کمال خشوع و خضوع می خوانند گویند او چنان تقوی پیشه بود که هرگز در هیچ تلاوتی بر اجر و پاداش آن سخنی نگفت . تنها در محل حاضر می شد ، آنگاه با وقاری سرشار از خشیت الهی باز می گشت و این شیوه ای بود که در میان فرزندانش نیز نیک مشهود است ».
محمد صدیق از آنجا که در شهر منشاه تولد یافت چون پدرش به منشاوی ملقب گردید . با تشویق و تعلیم پدر به آموزش معارف قرآنی و تعلیم قرائت های مختلف پرداخت ، چرا که پدرش نیز از قاریان مشهور عصر خود به شمار می آمد . مرحوم استاد منشاوی از همان ابتدا به حفظ کامل قرآن پرداخته و از 9 سالگی به بعد در ماه مبارک رمضان شبهای قرائت قرآن برگزار می نمود . این امر تا سنین جوانی استاد ادامه داشت . این در حالی بود که پس از چندی با ورودش به رادیوی عربی مصر و پخش تلاوتهایش ، به شهرت او افزوده شد تا آنکه به عنوان یکی از اساتید و قاریان مشهور مصر معرفی شد .
او قاری بزرگی است که در میان متأخران بی نظیر و در میان متقدّمین کم نظیر بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتکر الحان گوناگون قرآنی به شمار می آید . سبک تلاوت ، صوت زیبا ، لحن گرم و حزین ، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوی به شمار می آید که با چیرگی و مهارت کامل و تسلّطی فوق العاده شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد . او چنان تسلّطی به قرائات سبعه و عشره و راویان قاری دارد که وی را به عنوان یکی از بهترین اساتید این فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا که شهرتش را در جای جای جهان اسلام اذعان می دارند .
مرحوم محمد صدیق منشاوی با تسلّطی کامل و سبکی خاص تمامی قرآن مجید را با قرائت ترتیل تلاوت کرده است و اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو رادیو قرآن موجود می باشد . تلاوت های این استاد همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد .
استاد به واسطه زندگی کوتاهش به کشورهای محدودی مسافرت کرده است . از آن جمله به سوریه ، کویت و برخی از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس می توان اشاره کرد که در مساجد مختلف این کشورها به تلاوت قرآن کریم پرداخته است .
سرانجام دست اجل از آستین تقدیر برون آمده ، این بار نیز گلی از بوستان معطر قرآن را گلچین نمود و استاد منشاوی در سن 49 سالگی در سال 1348 ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدین طریق گرد غم و اندوه را در بر جبین عاشقان کلام دوست نشانید ، هرچند که امروز پس از گذشت سال ها آوای ملکوتی او زینت بخش محافل و مجالس قرآنی و پرورش دهنده استعدادهای نهفته در این مسیر است .
حاج سعودی محمّد صدّیق... در سال 1953 مجلّه ی رادیو و تلویزیون، در یکی از شماره هایش از شیخ محمّد صدّیق المنشاوی نوشت که او اوّلین قاری ای بود که رادیو برای ضبط تلاوتش، تجهیزات فنّی خود را به مکان تلاوت او منتقل کرد... چه طور چنین اتفاقی افتاد؟ و چرا رادیو چنین کاری کرد؟
شهرت و زیبایی تلاوت او، زبانزد مردم مصر بود و زمانی که مسؤولان رادیو، از آن آگاه شدند، خواستند که به رادیو بیاید تا از او امتحانی گرفته شود و در صورت قبولی، به عنوان قاری رادیو به فعالیت بپردازد. ولی شیخ، این دعوت را نپذیرفت و گفت: نمی‏خواهم در رادیو قرائت کنم چرا که به شهرت آن احتیاجی ندارم و هرگز نمی‏پذیرم که از من امتحان بگیرند... این‏طور شد که برای مدیر رادیو چاره‏ ای نماند جز آن‏که تجهیزات رادیو را به محل تلاوت ایشان منتقل کند. و در عمل، در یکی از شب‏های ماه مبارک رمضان، زمانی که ایشان در روستایی از روستاهای مصر، برای خانواده ‏ای داغدار در حال تلاوت بود، گروهی از رادیو برای ضبط تلاوت شیخ به آن محل رفتند و در همان زمان، گروهی دیگر برای ضبط تلاوت پدر ایشان، شیخ الصدیق المنشاوی، به روستای العسیرات در استان سوهاج در خانه حاج احمد ابورحاب رفته بودند. و این برای اولین بار در تاریخ رادیو بود که رادیو، تجهیزات، کارکنان و مهندسان خود را برای ضبط تلاوت یکی از مقریان به جایی بفرستد. این اتفاق را یکی از مجلات نیز، در صفحات خود درج نمود.
زمانی‏که مسؤولان رادیو این دو تلاوت را از آن‏ها ضبط کردند، دوباره از شیخ محمّد صدّیق و پدرش خواستند که برای تلاوت به رادیو بیایند، ولی باز هم آن‏ها نپذیرفتند.... چه شد که بالأخره شیخ محمّد صدّیق المنشاوی دعوت رادیو را پذیرفت و چرا پدرش بر موضع خود پافشاری کرد؟
این موضع سبب خشم مسؤولان رادیو شد و نزدیک بود که مشکل بزرگی روی دهد تا آن‏که یکی از نزدیکان شیخ محمّد صدّیق، عبدالفتّاح الباشا، که ژنرالی بلندمرتبه بود در این مورد دخالت کرد و صراحتاً به شیخ محمّد گفت که نپذیرفتن دعوت رادیو، پسندیده نیست و این امتحان تنها از او گرفته نشده ‏است و این درحالی است که بعد از آن‏که او دعوتشان را رد کرده ‏است، رادیو مهندسان و کارشناسان خود را برای ضبط تلاوتش به سوی او فرستاده ‏است. و در برابر این کار مسؤولان رادیو، نپذیرفتن دعوت آنان پسندیده نیست. و در برابر این رفتار خوب ، متقابلاً چاره ‏ای جز رفتار خوب نیست. و بعد از اصرارهای شدید، شیخ محمّد صدّیق المنشاوی به رادیو رفت و تلاوت‏هایش را تکمیل کرد و تا زمانی که خدا جان او را گرفت، قاری رادیو بود، ولی پدرش گفت: برای رادیوی مصر، از خاندان المنشاوی، پسرم محمّد کافی است.

پس چرا برای رادیو لندن و رادیو سوریه، تلاوت کرد؟

این‏ها با ضبط بودند.[من حدس می زنم یعنی آمده اند تلاوت ایشان را ضبط کرده ‏اند نه ‏این‏که ایشان به آن رادیوها بروند.] و با آن‏که او هرگز برای رادیو مصر قرائت نکرد، شهرت شیخ صدّیق السّید، آفاق جهان عرب را فراگرفته بود. رادیوهای سوریه و لندن از او خواستند که برای آن‏ها نوارهایی تلاوت کند. ایشان در ابتدا نپذیرفت ولکن بعد از ملاقات‏های فراوان و اصرار شدید، با ضبط 5 نوار برای آن دو رادیو موافقت کرد و بر این میزان چیزی نیفزود و همواره می‏گفت: اگر اصرار پیوسته ‏ی آن‏ها نبود، با آن تلاوت‏ها موافقت نمی‏کردم.
شیخ محمّد صدّیق المنشاوی چگونه با این تصمیم پدرش (مبنی بر قرائت نکردن برای رادیو مصر) برخورد کرد؟

او هرگز با پدرش مخالفت نمی‏کرد و به نظرش، بدون آن‏که پی‏جویی کند و به دلیل آن علاقمند باشد، احترام می‏گذاشت.

ملک فاروق(دوران پادشاهی:1936 تا 1952) ، پادشاه مصر، از شیخ احمد السید، عموی شیخ محمّد صدّیق المنشاوی خواست که قاری رسمی قصر پادشاه باشد، ولی او نپذیرفت... چرا؟
او این درخواست را رد نکرد... بلکه با پادشاه شرط کرد که از ساعت 9 شب که رادیو مصر، تلاوت قرآن کریم را از قصر پادشاه، پخش می‏کند، قهوه ‏چیان ]شهر[ دیگر، نوشیدنی‏ نیاورند و مردمان، تخته‏‏ نرد بازی نکنند. به پادشاه گفت: قرآن، جلالی دارد چراکه کلام خدا است و مردم را روا نباشد که هنگام تلاوتش، به درخواست نوشیدنی و بیهوده ‏گویی و بازی تخته ‏نرد بازی بپردازند. پادشاه به او گفت: این بدان معنی است که نگهبانی بر هر قهوه ‏چی بگماریم و این کاری است که من از انجام آن معذورم. شیخ احمد به او گفت: این‏گونه، ما هم از انجام این کار معذور هستیم. و تلاوت کرد: فإذا قرئ القرءان فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون (اعراف – 204) " پس هنگامی که قرآن خوانده می ‏شود، بدان گوش دهید و ساکت باشید، شاید رستگار شوید." پس برای پادشاه چاره‏ای نماند جز آن‏که از او تجلیل و تقدیر کند و نتوانست او را مجبور کند تا قاری قصر پادشاه باشد.
چرا شیخ محمّد صدّیق المنشاوی دوبار ازدواج کرد؟
ایشان در سال 1938 با دخترعمویش ازدواج کرد و از او 4 فرزند داشت: دو پسر و دو دختر؛ سپس بار دیگر در حالی‏که عمرش از 40 سال گذشته بود با زنی دیگر ازدواج کرد. همسر دومش از مرکز أخمیم در استان سوهاج بود. از او نیز 9 فرزند داشت: 5 پسر و 4 دختر. همسران او با هم در یک خانه زندگی می‏کردند و بینشان دوستی و علاقه بود و شیخ محمّد می‏گفت: مردم مرا دوست دارند و خویشاوندی با مرا خواستارند. هنگام ادای فریضه ‏ی حج، سال قبل از وفات شیخ محمّد، همسر دوم او درگذشت.
شایعه شد که صدای شیخ محمّد صدّیق المنشاوی ضعیف است و آن‏را مگر به کمک میکروفون، نمی‏تواند به شنوندگانش برساند... چه ‏کسی این شایعه را پخش کرد؟ و شیخ محمّد چگونه با آن شایعه برخورد کرد؟
در واقع، این موضوع شایعهای بود که به خاطر حسودی و برتری‏ جویی یکی از مقریان در گوشها پیچید. بعضی از ارادتمندان و نزدیکان دیگر مقریان، این حادثه را برای ما تعریف کردند و صحّت آن برای ما محرز شد؛ ماجرا از این قرار بود که شیخ محمّد به همراه مقری دیگری، شبی برای قرائت به استان المنیا دعوت شده بود و افراد زیادی برای شنیدن تلاوت قرآن با صدای شیخ محمّد حاضر شده بودند که تعداد آنها فزونتر از 10 هزار نفر بود. زمانی که آن مقری، علاقه شدید مردم و بی تابی دعوت کننده، به زودفرارسیدن تلاوت شیخ محمّد صدّیق را احساس کرد، دیگر خود را ناگزیر دید که به متصدّی میکروفون پیشنهاد دهد که اشکالی فنی در میکروفون ایجاد کند و در میان مردم شایعه شود که صدای شیخ محمّد واقعاً ضعیف است و اگر میکروفون نبود هرگز این شهرت را نداشت. وقتی شیخ محمّد صدّیق آماده قرائت می شد، با ایراد میکروفون مواجه شد؛ لذا متصدّی میکروفون را از آن آگاه ساخت. اما متصدی از اصلاح آن، سر باز زد؛ شیخ محمّد صدّیق احساس کرد که توطئه ای برای در تنگنا قراردادن او میان این جمعیت عظیم در کار است. پس [برای شروع به تلاوت، آن چنانکه در قرائت مرسوم است] استعاذه کرد و در حالی که از مکانی که برای قرائت در نظر گرفته شده است خارج می شد، قدم زنان به قرائت پرداخت در حالی که مردم او را همراهی می کردند تا آن جاکه مردم از قدرت صدایش به شگفتی آمدند. آن مقری حسود در حالی که خوار و درمانده شده بود آن مجلس را ترک کرد؛ مجلسی که شیخ محمّد صدّیق تا ساعات آخر شب، در آن به تلاوت پرداخت. زمانی که بعدها از پدرمان (شیخ محمّد صدّیق) از آن واقعه پرسان شدیم گفت: آن‏چه که به شما گفته شده اتّفاق افتاده است. بعد از او از نام آن مقری پرسیدیم که گفت: إن الله حلیم ستّار؛ خداوند، بردبار و پوشاننده است.
گفته می شد که نبوغ شیخ محمد صدیق المنشاوی و نوآوری های او در تلاوت، حسد برخی افراد را بر انگیخته بود. تا آنجا که در غذای او سم ریختند... چگونه شیخ محمد از مرگ حتمی نجات یافت؟ و چه کسی در غذای او سم ریخت؟
این واقعه را خود ایشان برای ما تعریف کرده بود و اگر کسی غیر از خود شیخ محمد چنین چیزی را تعریف می کرد، هرگز باور نمی کردم. ایشان، برای پدربزرگم شیخ صدیق در مجلسی که ما هم آن جا حاضر بودیم تعریف کرد که شبی، در سال 1963، بعد از اتمام تلاوت، صاحب دعوت، از ایشان جهت تبرک دعوت کرد که غذا را با خانواده ایشان صرف کنند. شیخ محمد این دعوت را نپذیرفت، تا این که صاحبخانه، کسانی از خانواده اش را فرستاد و بر شیخ محمد اصرار کردند تا اینکه دعوت را پذیرفت. قبل از شروع به خوردن غذایی که برایش آوردند، آشپز به او نزدیک شد، در حالی که به شدت از ترس میلرزید، و در گوشش گفت : شیخ محمد! شما را از واقعه مهمی آگاه میکنم و امیدوارم که مرا رسوا نکنی، چرا که کار و زندگی ام در این خانه، از دست میرود. شیخ محمد پرسید که چه شده است؟ او گفت: کسی از من خواست که در غذای شما سم بریزم، من هم در سینی ای که کمی بعد برایتان خواهد آمد، سم ریختم. از غذای آن سینی نخور. ضمیرم از خواب بیدار شد و آمدم که تو را بر حذر دارم، چرا که نمی توانستم آن غذا را برایت نیاورم. اهل خانه مخصوصا به جهت تکریم شما، مرا ترغیب کردند که آن سینی را برایتان بیاورم، در حالیکه آنان از آنچه در آن است خبر ندارند... آن شخص به من پول داد تا در غذای شما، دور از چشم اهل خانه، سم بریزم. من هم چنین کردم. امیدوارم مرا رسوا نکنی... زمانیکه سینی غذای مسموم را برای شیخ آوردند، آن را شناخت همانگونه که آشپز تعریف کرده بود. پس تظاهر به خستگی کرد و از خوردن غذا دست کشید. اما اهل خانه او را قسم دادند که غذا بخورد. پس تکه ای نان که جلویش بود را خورد و گفت: خدا سفره شما را برکت دهد و سپس از آنها جدا شد.
آیا شیخ محمد نام کسی را که اراده کشتنش را داشت، نگفت؟
هرگاه که این حادثه را به یاد می آورد، به شدت از کارهای آن مرد تعجب میکرد، به خصوص وقتی دانست که او یک مقری ( مرتبه ای بالاتر از قاری) است، ولی نام او را نمی گفت تا آنجا که ما از اینکه حتی پدربزرگم از پسرش نام او را نمی پرسد تعجب می کردیم و با این وجود دیگر جایی برای پرسش ما باقی نبود، مگر آنکه خودش نام او را آشکار میکرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۶
مهدی صادقی

ولادت

استاد شحّات محمد انور قارى مسجد امام رفاهى در روز 1 ژوئیه 1950میلادى در روستاى کفرالوزیر که مرکزى دور افتاده در استان قهلیه است در یک خانواده کم جمعیت متولد شد. بیش از 3 ماه از ولادت او نگذشته بود که پدرش وفات یافت و کودک خردسال نتوانست لذت پدر داشتن را بچشد. او در حالى که طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینىها و تلخى هایش مواجه شد.

و چون هیچ مهر وعطوفتى مانند مهرمادرى نیست، مادرش فرزند کوچک را به دامن گرفته و براى اقامت در منزل پدرش رهسپار شد تا با دائى هاى او زندگى کند چرا که دائى او وى را همچون پسر خود در برمىگرفت و بهترین امانت دار او بود،او به یادگیرى و حفظ قرآن اقدام کرد او در مکانی قرار گرفته بود که تأثیر زیادى در رشد و نمو او داشت. وی به واسطه دائى اش از محضر استاد حلمى محمد مصطفى در حفظ قرآن کریم مستفیض شد و در سن هشت سالگی حافظ قرآن گردید. وقتى به سن 10 سالگى رسید دائى اش او را به یکى از روستاهاى مجاور(کفرالمقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد سید احمد فرارحى که سرپرستى او را به عهده داشت و رعایت واهتمام خاصى به او داشت فرا گیرد چرا که استعدادى که او را شایسته مى ساخت تا یکى از مشهورترین قاریان مصر بلکه همه جهان باشد را در خود داشت، استاد شحّات خاطرات ایام کودکى را اینگونه به یاد مى آورد:
" در آن دوره من با حفظ کردن قرآن کریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، و به خاطراین که صداى زیبائى داشتم واداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دوره اى هایم پیشى گرفته و در میان آنان به استاد کوچک شناخته مىشدم و این موضوع ایشان را خشنود مى ساخت، هم کلاسى هایم در مکتب به دنبال فرصت بودند که استاد مشغول کارى شود تا از من بخواهند که با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشویق مى کردند که گویى من قارى بزرگى هستم، و یک بار استاد از دور صداى مرا شنید، همانجا ایستاد و به من گوش مى داد تا این که از تلاوت فارغ شدم و از آن پس اهتمام بیشترى به من مى کرد و تمرکز بیشترى به من داشت چرا که آینده خوب و روشنى را از من متوقع بود. به یاد مى آورم که در ضمن یادگیرى قرآن کریم براى همکلاسى هایم، زیاد تلاوت مىکردم روزى یکى از ایشان فکرى کرد، او یک قوطى کبریت تهیه کرد و جعبه آن را توسط یک نخ بلند به کِشُو آن متصل کرد، من یک قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و مىخواندم گویى که میکرفون است و هر یک از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مى چسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوند که زیبا و قوىّ مىشد…
همه اینها راه و هدفم را در حالى که طفلِ خردسالى بودم مشخص کرد و باعث شد که من هر راه و هر وسیله اى را که بواسطه آن از قرآن کریم متمکّن مىگردیدم را جستجو کنم که از دستم نرود، بالاخص پس از آن که جوانى شدم و بعد از وفات دائى ام که سرپرستى خانواده را به عهده داشت من باید به خود و مادر و پدر بزرگم تکیه مىکردم، هر گاه مى شنیدم یکى از بزرگان فوت کرده است و از یکى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزا دعوت به عمل آمده من در حالی که طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مکان عزا مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا این که اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشم."

رقابت

استاد جوده ابوالسعود و السعید عبدالصمد الزناتى و الشیخ جمدى الزامل کسانى بودند که با حضورشان آتش رقابت را درمنطقه شعله ور کردند، ولى حقیقت این است که استعداد این جوان مستعد ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد کرد و به مقامى انکار ناشدنى رسید و على رغم سن کم؛ مانند یک قارى بزرگ که تمامى سر انگشتان به سوی او نشانه رفته است، درخشید و اینها همه قبل از 20 سالگى بود.
ابتداى کار استاد شحّات با هر میزانى که بسنجیم ابتداى سختى بود، دگرگونى هاى زندگى به کودکى که هنوز نیاز داشت تا کسى دستش را بگیرد و سفره مهربانى برایش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بکشد به او رحم نکرد بلکه به جاى اینها بى خوابى و شب بیدارى را راه رسیدن دانست و به راستى چگونه چشمان او آرام بگیرد و بخوابد در حالی که باید به یک خانواده کامل خرجى بدهد، بنابراین شروع به پاسخگویى دعوتهایى مىکرد که از هر جا به سمت او روان شده بود این در حالى بود که پسرى 15 ساله بود قرآن کریم را در همه روستاهاى شمال مصر با دستمزد کمى مىخواند دستمزدى که از سه چهارم یک جُنیه(واحد پول مصر) تجاوز نمىکرد، چرا که مَحفل در مرکز(میت غمر) بود که به ماشین نیاز داشت و گاهى (اگر لازم مى شد که ماشینى از هر نوع که مى خواهد باشد اجاره شود) به هفت جُنیه مى رسید بنابراین از آنجا که باز مى گشت باقیمانده دستمزدش را به جدّ و مادرش تقدیم مىکرد، دعوتها پیاپى به او مى رسید دعوتهایى که او را بر تحمل سختیهایى که در راه رسیدن به زندگى با شرافت و کرامتى که تاج عزّت و کرامتِ تلاوت قرآن کریم برفرق آن مىدرخشید شجاع و صبور مىساخت.
استاد شحّات توانست درزمان بسیار اندکى از خود یک شخصیت قوى بسازد و در این امر آنچه خداوند در او از بلند نظرى و عزت نفس و روشن بینى و هوش قوى به ودیعت گذارده بود او را کمک مى کرد.

ملحق شدن به رادیو

این چنین جوانى که مرتباً مى درخشید و قرآن کریم از حنجره او مانند آب جارى در آب راه، جریان داشت و شهرت او بر سن او بسیار سبقت گرفته بود شایسته بود تا رئیس مرکز شهر(میت غمر) در سبعینات دعوت نامه اى به او بفرستد که او را به یکى از مناسبتهاى دینى که مرحوم دکتر کامل البوهى اولین رئیس رادیو در آن حضور داشت فرا مىخواند و این در سال 1975 بود استاد شحات مىگوید:
"من دوست کارمندى در مجلس شهر میت غمر داشتم او به من گفت: رئیس مرکز براى مراسم افتتاحیه یک محفل دینى، تو را دعوت کرده است که مسؤولین بلند پایه و رئیس رادیو در آن حضور دارند و محفل در مسجد زنفلى در شهر میت غمر برگزار خواهد شد من قبول کردم و رفتم، وقتى مرحوم دکتر البوهى صداى مرا شنید گفت: شما با این استعداد چرا اقدام نمىکنى که در رادیو قرائت کنى؟ و مرا تشجیع کرد… من رفتم و تقاضا نامه اى نوشتم و نامه اى با تاریخ آزمون برایم آمد، طبق تاریخ رفتم ولى هیئت داوران على رغم اعجاب شدیدشان نسبت به خواندن من گفتند: تو باید یک مدّت براى فراگیرى نغمه ها و دستگاه ها کلاس ببینى من از استاد محمود کامل و استاد احمد صدقى از چگونگى کار سوال کردم ایشان مرا به آموزشگاه موسیقى راهنمائى کردند من 2 سال رفتم و همه مقامات موسیقى را با کیفیت عالى فرا گرفتم و در 1979 تقاضا نامه را دوباره نوشتم … سرانجام موفق شده و برنامه اى براى تلاوت هایم به من داده شد و از آن پس به رادیو راه یافتم."

سفر به کشورها

شحات انور پس از آن که پایه شهرت خود را بنا نهاد بر او تکیه زد تا آزادانه بناى خود را چیده و با رفتن و جستن مجد و عظمت بیشتر در سراسر دنیا آن را بپوشاند، هیچ قارّه اى از دنیا نبود مگر این که در ماه مبارک رمضان از سال 1985 تا1996 به آنها مسافرت کرد، بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسیارى از اوقات به دعوتهاى خصوصىِ میلیونها نفر از دوستداران قرآن کریم در خارج مصر( لندن، لوس آنجلس، آرژانتین، اسپانیا، فرانسه، برزیل، دولتهاى حاشیه خلیج فارس، نیجریه، زَئیر، کامرون و بسیارى از دولتهاى آسیائى مخصوصاً ایران) که به او وابسته شده اند، به آن کشورها سفر کرد و به قول خودش در همه این مسافرتها جز رضاى خداوند و بهروزى مسلمین در هنگام تلاوت آیات قرآن مجید، نیّت دیگری نداشته است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۱۰:۱۰
مهدی صادقی

ولادت:
استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز 5 جولای 1938 میلادی در روستای (برما) مرکز طنطا در استان غربی متولد شد پدرش می خواست که وی را به تحصیل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود ولی تدبیر امور به دست خالق متعال است در روستا مکتب های زیادی بودند و گرایش ورویکرد به آنها کاملا محسوس و  ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا که کلمه (عالم ) جز به رجل دینی مخصوصاامام مسجد که خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن کریم توسطفرزندانشان همت میگماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتی که فقط خداوند از آنآگاه است یکی از نزدیکان به پدر او حاج مصطفی غلوش راهنمائی می کند که فرزندش راغبرا به یکی از اساتید حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بیاموزد و به خاطر اشتیاق وعرق دینی شدیدی که در دل اهل روستا مانند حاج مصطفی وجود داشت او با این نظر موافقت کرد و راغب را گوشزد نمود که هر روز پس از درس به مکتب برود و اما موهبت الهی خودش را نشان داد و کودک 8 ساله موضوع گفتگوی اهل روستا مخصوصا اساتید حفظ و حفاظ شد به خاطر صدای زیبایش تاثیر به سزائی در شدت اهتمام استادمان به او و خیر خواهی ومراقبت دائمی از او داشت چرا که آثار خوبی را در چهره او می دید و آینده روشنی درمیان مشاهیر قاریان را از وی متوقع بود وهمین مسئله باعث شد که راغب تاقبل از 10سالگی موفق به حفظ قرآن کریم گردد و بعد از حفظ کامل قرآن، نیکو دانستن احکام آنبدست شیخ عبدالغنی شرقاوی در روستای برما. درسن 14 سالگی ذکر خیرش به روستاهای همجوار رسید و پیشرفت تا به شهر طنطا جایگاه عالمان هم رسید در رمضان سال 1953دعوتهائی پشت سر هم از روستاها و شهرهای نزدیک به روستا به او رسید در سن 15 سالگیبه روستای (محلة القصب) در استان کفر الشیخ دعوت شد این مهم در ابتداء کار سختی بوددر میان فضائی که امواج رقابت در بین خبرگان کرسی تلاوت در این منطقه مخصوصا استانغربی موج می زند چگونه بدین جایگاه بلند نائل گردد. قاری جوان وجوانمرد و جسوربه آنچه می دید و یا می شنید که رقابتها و مسابقاتی که آتش آنرا قاری یگانه استادمصطفی اسماعیل بر افروخته بود به اوج خود می رسد اعتنائی نمیکرد بر او لازم بود کهبدنبال عواملی بگردد که او را برای وقوف بر این سرزمین سخت کمک کند و نیز قواعدیاستوار که از میان آنها بتواند به دعوتی که احیانا از طرف یکی از ایشان به او برمیخورد پاسخ گوید . او به درستی دریافت که بزرگواری و عظمت از جانب خود او سرنخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است که با کوشش ومداومت به سویش سعی کند،بنابراین استادی استوار و متین در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجوید و قرائاترا از او فرا گیرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آکادمی قرائاتدر مسجد احمدی ملحق شد و مرحوم استاد ابراهیم طبلیهی متولی امور او شد ، استاد راغبمی گوید:
((…و من موفق شدم که در منطقه خودمان یک نمونه عالی از استاد مصطفیاسماعیل قرار بدهم من در صدد تقلید او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالمقرائاتی می گشتم تا اینکه یکی از معروفین مرا به مردی در مؤسسه احمدی راهنمایی کردکه نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهی بود که به من تجوید و احکام درست را آموخت و مندر نزد او قرائت کردم و او مرا ترغیب کرد تا هر روز در مقام احمدی قرائت کنم ،مخصوصا ما بین اذن و اقامه عصر، بسیاری اطراف مرا پر می کردند و به لطف خداوند دردلبسیاری از مردم راه پیدا کردم بالاخص به جهت اینکه من از استاد مصطفی در اداء اعجاببر انگیز و محبوبش در نزد مردم تقلید میکردم ، من به روستاهای استان غربی دعوت شدهو در استانهای همجوار هم شناخته شدم از چیزهائی که مرا کاملا به خودم مطمئن می ساختکوشش و مقاومت و حرص زیاد و شدید من بر قرآن کریم و تلاوت همراه با تعهد و تقوای آنبود))
قاری جوان راغب مصطفی غلوش توانست در سن کوچکی و قبل از 18 سالگی برای خودمجد و عظمتی بیافریند ،با اینکه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و برای سربازیو اداء خدمت خوانده شد چیزی که چاره و گریزی از آن نبود، در سال 1958م در حالیکه 20سال داشت سربازی را شروع کرد و به مرکز آموزش اداره امنیت مرکزی فرستاده شد او میگوید :
((…وبا توجه به اینکه من به نیروهای امنیت مرکزی ملحق شده بودم دائما بهمسجد امام حسین علیه السلام تردد میکردم و خبر میگرفتم تا اینکه اگر شده حتی یک آیهدر بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت کنم و بر این امر حریص بودم کهخود را به مسئولین مسجد عرضه کنم تا شاید برایم فرصتی پیش آید تا ده آیه ای قرائتکنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم به شیخ مسجد حسینی شیخ حلمی عرفه معرفی شدم وآنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسیار از من خوشش آمد و روزی به آنچهدر درونم بود تصریح کرده و از او خواستم که بزرگواری کرده و به من برای اذان وقرائت یک عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شیخ طه فشنیتاخیر کرد فرصتی برای تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم که شیخ طه فشنیتاخیر کند و گوئی که درهای آسمان بتمامی باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابتفرمود و شیخ فشنی تاخیر کرد و موعد اذان نزدیک شد و شیخ حلمی به من گفت: آماده باشو به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگوید پس اجازه داد و مرا در کنار شیخ محمدغزالی (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتی که با فرارسیدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شیخ مصطفی اسماعیل عبارتی را در آخر اذان اضافه می کرد و می گفت: ((الصلاة والسلام علیک یا نبی الرحمة یا ناشرالهدی یا سیدی یا رسول الله )) من هم همچنانکهاستاد مصطفی اذان می گفت اذان گفتم این در حالی بود که من لباس سربازی به تن داشتمکه نظر مردم را به من جلب می کرد این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حالروزه خوب و کشیده و زیبا می شود ومن 10 آیه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروعکردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا که من شبیه خیمه ای در وسط میدانی شدم و در قرائتفرو رفتم چرا که مردم با گفتن الله یفتح علیک، یبارک فیک، تانی الآیة، به من شجاعتمی بخشیدند ومن آیات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بیش از یکبار خواندم وزمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید ، من به پادگان برگشتم در حالیکه شادی ام وصفناشدنی و اعتماد به نفسم از اینکه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذارکرده بودند زیاد شده بود به من برای خروج در هر زمانی اجازه می دادند و من به مسجدامام حسین علیه السلام زیاد رفت و آمد میکردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا کردم وبا این مسئله من خیلی خوشحال شدم چرا که در مسجدی قرائت می کردم که مرحوم شیخ محمودخلیل حصری در آن سوره می خواند و مرحوم شیخ طه فشنی در آن اذان می گفت و مرحومدانشمند بزرگوار استاد غزالی در آن درس می داد و خطبه می خواند این شرف عظیمی بودکه هر کس در سن من و هر حافظ قرآنی آنرا آرزو داشت ))


از مسجد حسینی تا رادیو: و در مسجد امام حسین (ع) شروع به جدا شدن به سمتچیزی که خوابش را می دیدم شدم به بزرگان مسئولان دولتی شناسانده شده و به ایشاننزدیک شدم و ایشان مرا بر قرائت پیش روی جماعت تشجیع کردند و سبب از بین رفتن ترس ووحشت در وجود من شدند و عامل نیرومندی بودند در رابطه با دعوتهائی (برای احیاءمجالس حزن و ماتم در قاهره) که به من متوجه می شد در آن مجالس با مشاهیر قاریانرادیو مانند استاد مصطفی استاد عبدالباسط استاد حصری و غیر ایشان از مشاهیر همراهمی شدم ، از میان کسانی که به مسجد حسینی می آمدند استاد محمد امین حماد مدیر رادیودر آنوقت بود حاضرین به او گفتند استاد، به راغب کارتی بدهید تا بتواند به رادیوبیاید و تقاضانامه ملحق شدن به رادیو را پر کند و تقدیم دارد او همانجابه من کارترا داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان رادیو در شریفین نزد من باش ، من به مسجدامام حسین (علیه السلام)رفتم وشیخ حلمی عرفه، سرهنگصلاح الالفی و سرهنگ محمد الشماعرا دیدم و هر 3 با آمدن با من برای رفتن پیش مدیر رادیو موافقت کردند مدیر بخاطربودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم بنابر تاریخاعلام شده به رادیو رفتم با امتحان را نزد هیات داوران به اتمام برسانم آنجا دراطرافم 160 قاری دیدم، ایشان به من گفتند: تو در ضمن نگهبانی هستی ؟ -من لباسسربازی به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و برای امتحان آمده ام ایشانتعجب کردند و بعضی از آنها برای من آرزوی موفقیت کردند هیات داوران 2 قسم بودقسمتی برای صوت و قسمتی برای قرآن به من گفتند از این قسمت بخوان((من جاء بالحسنةفله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون ))الخ به لطفخدا موفق بودم اعضاء هیات برایم درود فرستادند و به محافظت صدا توصیه ام کردند

گروهبان وقاری رادیو:
از مدت سربازی ام 20 روز مانده بود و من در صددگرفتن گواهی پایا ن خدمت بودم و قبل از 2 یا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتیجه رانداشتم پس از گرفتن گواهی پایا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چیزی که انتظارنداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غیر منتظره ای از من کردند و می گفتند: هزاربارک الله راغب مرا بغل کردند و نزدیک بود روی گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضیهچیست ؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده ای؟ گفتم: کدام خبر؟ گفتند اسم و عکس تو باتیتر درشت در همه روزنامه ها درج شده که (گروهبان قاری) خدای را سپاس که به من صبرو تحملی داد تا این خبر سعید را تحمل کنم خبری که عقل و صبر نیاز داشت تا کسی درخوشحالی افراط نکند.
سفر به دول مختلف دنیا: استاد راغب بیش از 30 سال متوالی برای قرائت کتابالله مجید به کشورهای جهان من جمله ایران سفر کرد و به این نکته ایمان داشت که اینماموریت و رسالت سنگینی است که به نحو شایسته باید آنرا اداء کرد در سالهای اخیرماندن در مصر را ترجیح می دهد تا میلیونها نفر از تلاوت قرآن بامدادی و روزهای جمعهو مناسبتهای مختلف او بهره مند شوند و نیز موقعیتی برای سفر دوستان او یعنی مشاهیرقاریان به دولتهای مختلف فراهم شود. ایام می گذرد و فضائل نیز همچنان با اومیگردد فضیلتی که او و گروهی از بزرگان عرصه قرآن از قرآن کریم بدست آورده اند.

 

 

Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۴
مهدی صادقی
این زندگى نامه به صورت پرسش و پاسخ مى باشد.
سوال 1 لطفاً بفرمایید خودتان را معرفى کنید و بفرمایید چند سال دارید و در کجا متولد شده اید و الان در کجا ساکن هستید و چه تحصیلات دارید؟
بنده دکتر دکتر احمد نعینع هستم، 46 سال سن دارم و در شهر متوبس متولدشده ام. کلمه متوبس کلمه اى از فراعنه است که اصل آن متوبس است، الان نیز در قاهره پایتخت مصر سکونت دارم. من در دانشگاه اسکندریه لیسانس خود را در پزشکى و بعد فوق لیسانس خود را گرفتم و در انتها نیز دکتراى خود را با تخصص طبابت اطفال در آن دانشگاه گرفتم.

سوال 2ـغیر از خودتان سه تن از قاریان بزرگ مصر را نام ببرید؟
از قاریان قدیم: استاد محمد رفعت، استاد مصطفى اسماعیل و استادابوالعینین شعیشع.
از قاریان جدید: استاد شحات محمد انور، استاد محمد الیثى واستاد محمد عبدالوهاب طنطاوی.

سوال 3ـ آیا در ملاقات هایتان با مقام معظم رهبرىو تلاوت هایى که داشتید خاطره اى دارید؟
من سومین بار است که به ایران سفر کردهام و در دو بار قبل با ایشان ملاقات داشتم. خاطره اى از اولین دیدار ار نقل مى کنم: یک شب هنگام نماز مغرب و عشا در منزل مقام معظم رهبرى بودم و نماز را به امامتایشان خواندم و بعد قرار شد که قرائت کنم، امام در جاى مخصوص جلوس کردند و من همتلاوت کردم. آقا بسیار خوشحال شدند و فرمودند: (( شما مثل استاد مصطفى اسماعیلتلاوت مى کنید و صدایتان بسیار شبیه اوست اما از او تقلید نمى کنید بلکه قطعاتى راافزون بر کارهاى مصطفى اسماعیل اجرا مى کنید.)) و بعد سوالاتى را پرسیدند که استادمصطفى اسماعیل کى فوت کرد، کجا فوت کرد، چگونه بود و چقدر از آن زمان مىگذرد.

سوال4ـما به خاطر داریم که شما در یکى از سفرهایتان به ایران یکعبا را از دست مقام معظم رهبرى هدیه گرفتید، بفرمایید که آیا آن عبا را براى تلاوتنیکویتان به عنوان صله دریافت کردید؟
من فقط یک عبا نگرفتم بلکه یک شال سبز هماز ایشان هدیه گرفتم و علتش هم این بود که در گفتگوهاى من با مقام معظم رهبرى منعرض کردم که اجداد من حسنى هستند و در واقع من از یک سلسله حسنى هستم و اجداد من بهامام حسن (ع) بر مى گردد و لذا من از سادات هستم و ایشان یک عبا به رنگ روشن و یکشال سبز به من هدیه دادند.

سوال5ـآیا از مسافرت هایتان به شهرهاى دیگرایران هم خاطره اى دارید و از استقبال مردم در کجا بهترین خاطره برایتان پیش آمدهاست؟
من به شهرهاى فراوانى از جمله بوشهر، ارومیه، شیراز، اصفهان، قم، مشهد،زاهدان، اهواز، لار، بندرعباس، سنندج، یزد، کرمان و رفسنجان مسافرت کرده ام. ولىبهترین خاطرات من در شهرهایى رقم خورد که اماکن مقدسه در آنجا وجود دارد. خصوصاً درمشهد مقدس در زیارت حضرت امام رضا (ع) یک فضاى روحانى و قدسى در آنجا احساس کردم وروحانیت خاصى را در آنجا دیدم و همینطور در قم در زیارت حضرت معصومه (ع) و همینطوردر شیراز در زیارت شاه چراغ نیز احساس خوبى داشتم.

سوال6ـشما درسفرهایتان به هر جا تشریف برده اید قاریان ایرانى را دیده اید که در آنجا به تلاوتقرآن پرداخته اند، بفرمایید نظرتان راجع به آنها چیست وآینده آنها را چگونه ارزیابىمى کنید؟
من در این مدت که از اولین سفرم تاکنون به ایران مى گذرد هر سالى نسبتبه سال گذشته قاریان ایرانى را بهتر و در سطح بالاترى دیده ام و من همواره شکوفایىرا در قاریان ایرانى احساس مى کنم و همواره آنان را تشویق مى کنم و برایشان دعا مىکنم و امید است که در آینده همتراز با قاریان مصرى باشند و چیزى از آنها کم نداشته باشند

سوال7ـآیا خاطره اى از استاد عبدالباسط دارید؟
من در ابتدا همراه با ایشان مى خواندم و اصلاً تلاوتم را با ایشان همراه کرده بودم و از اوالهام مى گرفتم، در حالى که او در نهایت و در اوج بود و من یک تازه کار بودم. حدود 8 سال او را مى شناختم او مردى خوش قلب و خوش رو بود و متخلق به اخلاق قرآنی. امااستاد مصطفى اسماعیل براى من جاى خاصى را داشت.

سوال 8ـدر صورتى که مىتوانید خاطره اى از استاد منشاوى بازگو کنید؟
من بیش از 30 سال با اسم محمد صدیق منشاوى و تلاوت هاى او آشنا بودم، از حدود سال 1969 میلادی، من حدوداً 10 ساله بودمو استاد را مى شناختم و از آن زمان تاکنون با تلاوت هاى او آشنا هستم، آشنایى ما همبا این حالت بود که او در مسجدى در اسکندریه تلاوت مى کرد و من با نامه و مکاتبه ازاو کسب فیض مى کردم.سوال9در انتها از شما خواهشمندیم خاطره اى ازاستاد مصطفى اسماعیل نقل کنید؟
من در آن زمان که استاد در مناسبتهاى مختلف درشهر متوبس تلاوت مى کرد کودک بودم و تلاوت هاى او را مى شناختم. بعد به اسکندریهآمدم. استاد به آنجا خیلى سفر مى کردند در دهة70 با استاد آشنا شدم و8 سال همیشه همراه استاد بودم و همیشه به مانند یک ملازم، هر جا استاد مى رفت همراه ایشان بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۳
مهدی صادقی

نام : السید متولی عبد العال

ملیت : مصر

سال تولد : 1947 میلادی

استاد «سید متولی عبدالعال» در 26 آوریل سال 1947 میلادی در خانواده‌ای مذهبی و متعهد و پایبند به مسائل عرفانی و دینی و در روستایی که اغلب مردم ساکن آن کشاورز بودند متولد شد. پدرش «متولی» همیشه از خداوند متعال پسری را طلب می‌کرد که در راه گسترش دین اسلام تربیت شده و از عالمان دینی عصر خود شود. آری ، استاد «سیّد متولی عبدالعال» یکی دیگر از قاریان برجسته کلام مقدس خدایند و چونان بسیاری از پیشکسوتان این راه ، عمری را در این مسیر صرف کرده اند . تولد وی در خانواده ای متعهد و پایبند به مسائل عرفانی و دینی بود . مادرش که محب عرفا و صوفیه بود از همان آغاز ، نام سیّد را که به یکی از عرفا و صوفیه بزرگ ، «سید احمد البدوی» متعلق بود ، بر فرزندش نهاد تا او نیز جز در این راه گام ننهد. استاد از همان اوان کودکی برای تحصیل به مکتب رفته و در آنجا با وجود سن اندک 3 جزء از قرآن را حفظ نموده و در این راه پیشرفت شایانی کرد . وی همانند بسیاری از مبتدیان این طریقت ، برحسب کوشش و طاقت صوت خویش ، به تقلید از «استاد عبدالباسط» و «استاد مصطفی اسماعیل» می پردازد . آن زمان که او بیش از 12 سال سن ندارد به عنوان حافظ کل قرآن مطرح می شود و در همین ایام نیز شیوه و احکام تجوید قرائت را آموخته و در محافل و مجالس به تلاوت اهتمام می ورزد . «استاد عبدالعال» در 13 سالگی طریقه و روش خاصی برای خویش اتّخاذ نموده و سبک خویش را برمی گزیند زیرا بر این عقیده است که : « خداوند سبحان در صوت هر انسان ، طنین و آوای خاصی نهاده است و بر این اساس هیچ گاه نمی تواند صوتی را به صوتی تشبیه نمود . آن زمان که یک قاری پس از ممارست وپشتکار فراوان می تواند قاری برجسته ای شود ، بهتر آن است که طریقه ای خاص خویش برگزیده وبه این ترتیب بر این سبک که نمایانگر شخصیت حقیقی اوست استوار بماند ؛ زیرا الگو ساختن تلاوت خاصی در اوان کودکی وآغاز کار وتقلید از آن شیوه نیکویی است که قاری می تواند به این طریق با پیشرفت خویش ، سبک خاص خود را انتخاب کند .تلاوت به سبکی تقلیدی از یک استاد ، در واقع سبب معروفیت و شهرت همان استاد مقلّد است نه فرد تقلید کننده و من باز توصیه می کنم که هر فردی برای خویش سبکی خاص داشته باشد» . «استاد متولی» در پاسخ به این سؤال که فراگیری علم نغمات صوتی و مقامات الحان چگونه می باشد بدین گونه پاسخ دادند : « طبعاً برای دانستن و آموختن هر علمی باید آن را یافت و جست و جو کرد . همان طور که خداوند در قرآن کریم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» یعنی «و از اهل ذکر ( یعنی علما و دانشمندان هر امّت ) اگر نمی دانید سؤال کنید» و بدیهی است که مقامات الحان خود دارای علمی پیچیده است و علمایی خاص خویش دارد که برای یادگیری این علوم و فنون باید از اهل آن و علمای آن تفحص نمود . تا به این طریق بتوان از عهده تلاوت و عملی نمودن مقامات برآمده و به اجرای آنها پرداخت . به عنوان مثال : نغمات رست صبا و سه گاه چیست و چگونه باید آن ها را در تلاوت اجرا نمود ؟ به این ترتیب می توان هر دستگاهی را مرتب اجرا کرد . گذشته از این ها باید الحان را توام با احساس قلبی و منطبق بر معانی و مفاهیم قرآن کریم پیاده کرده تا در جان و قلب مستمع نفوذ کند و در او اثر نماید و قرآن را بیشتر درک کرده و لذت وافری از این امر ببرد در غیر این صورت دانستن موسیقی صرفاً به جهت زیبا ساختن صوت هیچ سودی نخواهد داشت» . استاد متولی عبدالعال در سال 1370 به کشور جمهوری اسلامی ایران مسافرت نموده و پس از آن در هشتمین دوره مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن که در دهه فجر همان سال در حسینیه ارشاد جریان داشت عهده دار داوری مسابقات شدند . سپس با مسافرتهای متعدد خویش به شهرهای قم ، مشهد ، کرمان و یزد ، شور و شوقی وصف ناپذیر در محافل قرآنی به پا کرده و توانستند با تلاوت های زیبای خویش خیل بیشماری را شیفته این کلام مقدس سازند . تا بدانجا که خود ایشان در خاطراتشان همواره به این نکته اشاره دارند که این شور و عشق به قرآن و قاریان قرآن ، در هیچ جا نمی توان بدین گونه شاهد بود . وی به حقیقت اینها را بالاترین اشتیاق به کلام مقدس خداوند می داند که این عشق ، پیر و جوان ، زن و مرد نمی شناسد ؛ عشقی که از دلهایی پاک برخواسته و انظار را متعجب می سازد . ایشان در سال 1370 به دعوت کانون قرآن کریم دانشگاه تهران در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه به تلاوت قرآن کریم پرداخت که خاطره آن تلاوت در میان انبوه عاشقان کلام خداوند هرگز از اذهان فراموش نخواهد شد . طی مصاحبه ای که رادیو قرآن با استاد داشتند ، ایشان ضمن توصیه هایی در باب قرائت قرآن و اهتمام به آن ، علاقه خویش را برای مسافرت مجدد به ایران اعلام کردند . وی خواهان آن بودند تا در فرصتی مناسب سفری دیگر به ایران داشته باشند چرا که خاطرات مسافرت به ایران را از بهترین خاطرات خود می دانند . مصاحبه استاد سید متولی عبدالعال استاد «سید متولی عبدالعال» از جمله قاریان بنام و مشهور کشور مصر می باشد که در دهه اخیر به اوج شهرت خویش دست یافت و این امر بواسطه تلاوتهای بسیار زیبای این استاد است که توام با نغمات حزین و صدای گرم و نوای هیجان برانگیز و ملکوتی وی می باشد . او در نزد قاریان کشور ایران و علاقمندان و شیفتگان کلام نورانی وحی هم اکنون از محبوبیت و شهرت بسیاری برخوردار است و نوای دلنشین و موزون تلاوت این استاد در کشور اسلامیمان طرفداران بسیاری دارد . این استاد قاری ، در بهمن ماه سال 1370 بنا به دعوت اداره اوقاف و امور خیریه استان تهران سفر پرباری به میهن جمهوری اسلامی ایران داشتند که به مدت یک هفته در تهران برنامه تلاوت قرآن به همراه استاد «شحات محمد انور» داشتند . سپس در داوری هشتمین دوره مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن که در دهه فجر همان سال در حسینیه ارشاد تهران جریان داشت شرکت نمود و سپس در پی سفرهای متعددی که به شهرهای مختلف میهن اسلامی ما داشتند از قبیل:قم ، مشهد ، کرمان و یزد با تلاوتهای زیبا و نغمات محزون خویش ، شور و حرارت خاصی به محافل نورانی قرآن ما بخشید و عاشقان قرآن کریم ، حظ وافر از تلاوت این استاد ارجمند کسب نمودند . مصاحبه ای که در ذیل از نظر شما عزیزان می گذرد ترجمه فارسی مصاحبه عربی با این استاد می باشد که در شهرستان قم انجام گرفت : س1- استاد اول ضمن معرفی خودتان از شما می خواهیم که توضیح دهید چگونه شروع به قرائت قرآن و حفظ آن نمودید و هنگامی که شروع به تلاوت نمودید آیا سبک خاصی داشتید یا از قاری دیگری تقلید می نمودید؟ ج1: به نام خداوند بخشنده مهربان و با سلام و درود فراوان بر پیامبر گرامی اسلام و آل و اصحاب گرامیش ؛ نام من : «سید متولی عبدالعال» ، هنگامی که برای اولین بار و تازه شروع به تلاوت قرآن کرده بودم کودکی بودم که در مکتب تحصیل می نمودم و وقتی که 3جزء از قرآن را حفظ نمودم در سن 7 سالگی به سر می بردم و پیشرفت شایانی در حفظ قرآن نمودم ؛ در آن زمان به قرائت برخی از قاریان قدیمی عشق می ورزیدم و از آنها به میزان طاقت و کشش صوت خویش تقلید سبک می نمودم ؛ یعنی اگر توانایی تقلید از «شیخ عبدالباسط» داشتم از او تقلید می کردم و نیز اگر توانایی تقلید از لحن «شیخ مصطفی اسماعیل» که بسیار مورد علاقه ام بود را داشتم از وی نیز تقلید می نمودم . البته همانطور که عرض کردم ، برحسب توانایی صدایم که خداوند تبارک و تعالی به من موهبت نمود . هنگامی که حفظ کل قرآن کریم را در مدت پنج سال به اتمام رساندم در آن زمان نوجوانی 12 ساله بودم و احکام و قواعد تجوید و قراءات را آموختم ؛ و در آن زمان به صورت جدی شروع به تلاوت قرآن نمودم و در محافل گوناگون از بنده دعوت به عمل می آمد . من در 13 سالگی بودم که طریقه و روش خاصی را برای خویش اتخاذ نمودم ، زیرا که خداوند سبحانه و تعالی برای هر انسان طنین و آوای خاصی را در صوتش قرار داده که هیچگاه نمی شود گفت که صوت فلانی شبیه صوت دیگری است . هنگامی که یک قاری بعد از تمرین و کار زیاد بدل به قاری خوبی می شود و مراحل بلوغ را پشت سر می گذارد ، بهتر است که طریقه ای در قرائت را برای خود برگزیند که نمایانگر حقیقی شخصیت خود باشد ؛ از جهت یک قاری مسلط و ماهر ، و تحت تاثیر شخصیت دیگری قرار نگیرد . لیکن در سنین کودکی شخص به صورت تفریحی و یا تمرینی و همچنین جهت آمادگی صدایش جذب صدای بخصوصی می شود و صوت تلاوت یک قاری را ممکن است الگوی کار خویش قرار دهد و از او تقلید کند ؛ که باکی نیست و اشکالی ندارد ، کما اینکه اکنون شما از صدای «شحات محمد انور» یا خود بنده «سید متولی عبدالعال» خوشتان آید و ما را دوست بدارید . همه قراء بزرگ را نظیر استاد «عبدالباسط» و «مصطفی اسماعیل» که در اصل آنها بزرگان علم قراءات و اساتید اصلی ما به حساب می آیند ، همچنین استاد «شعیشع» را شما دوست می دارید و از الحان و نغمات آنها تقلید می کنید ، ولی باز این نکته را متذکر می شوم و آن را ضروری می دانم که عرض کنم : هنگامی که قاری به سن بلوغ می رسد و بزرگ می شود ، لازم است برای خود شیوه و طریقه خاصی را در تلاوت قرآن اتخاذ نماید تا بواسطه آن شیوه قرائت و صوت خویش ، در نزد دیگران شناخته و معروف شده گردد ؛ بطوریکه هنگامی که دیگران صدایش را بشنوند ، همان شخص به واسطه صوت و آوای مخصوص خود در نظر مردم جلوه گر گشته و شناخته شود . س2- وجه تسمیه شما به «سید» چیست و آیا نام شما «سید» است یا «متولی» ؟ لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید : ج2 : اما سبب نامگذاری من به «سید» این است که چونکه اغلب مادران دوست دارند صوفیها را ، مانند استاد و سید من: «سید احمد البدوی» که از رجال صوفیه است ؛ به خاطر این ، مادر من رحمه الله علیها به خاطر علاقه و ارادتی که نسبت به رجال صوفیه که اکثراً عارف به حق خدا هستند داشت ، مرا به اسم سید و سرور من: «سید احمد البدوی» به نام «سید» نام گذاری کرد و این نام را خود برایم انتخاب نمود . و متولی نام پدرم است ، ما در کشور مصر نام «سید» زیاد داریم و قاریان معروف و اساتید که سنی از آنها گذشته باشد در صورتی که افراد صالحی نیز باشند به کلمه «شیخ» مورد خطاب قرار می گیرند . و جهت تکریم و احترام از آنها مثلاً به عنوان شیخ فلان و شیخ فلان نام می برند و این یک چیز رایج و متداولی در کشورمان مصر است . س3- از استاد در مورد نغمات صوتی و مقامات الحان و چگونگی فراگیری این علم نیز سؤال شد که ایشان در این زمینه توضیح بسیاری دادند که ما به مهمترین آنها در ذیل اشاره می کنیم: ج3 : طبعاً برای دانستن و آموختن هر علمی ، باید آن را یافت و جستجو کرد . همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» ترجمه : «و از اهل ذکر(یعنی علما و دانشمندان هر امت) اگر نمی دانید سؤال کنید» . «سوره نحل آیه 43». بدیهی است که مقامات الحان ، خود دارای علمی پیچیده است و علمای مخصوص به خود را دارد که متخصص این گونه موارد هستند و شما برای دستیابی به خواسته های خویش ، از علمای اهل فن این کار سؤال و بحث و جستجو کنید و از آنان درس و تمرین بخواهید تا هنگامی که فلان مقام را اگر خواستید بخوانید از عهده اجرای آن به خوبی برآیید . و بدانید اگر دستگاه : «بیات» و «رست» و «سه گاه» و غیره را اجرا می کنید ، اینها چه هستند و چگونه باید آنها را در تلاوت اجرا نمود . و همینطور از اهل معرفت و دانش علم تلقی کنید ، و هر دستگاهی را مرتب بخوانید . و این را بدانید که گذشته از اینها باید الحان را با احساس قلبی و منطبق بر مبانی و مفاهیم آیات قرآن کریم پیاده کرد تا در جان و قلب مستمع نفوذ کند و در او اثر نماید و قرآن را بیشتر درک نماید و لذت وافری از این امر ببرد و گرنه دانستن موسیقی صرفاً به خاطر زیبا کردن ، هیچ فایده و اجری ندارد . س4ـ ضمن تشکر از بیانات شیوای جنابعالی لطفا بفرمایید وقت مناسب جهت تمرین قرائت و صوت از نظر شما چه موقعی می باشد ؟ ج4 : همانطور که سابقاً نیز گفته بودم ؛ و من این نکته را از علمای مخصوصش دانستم ، وقت مناسب و افضل جهت تمرین ، در صبح زود قبل از صرف صبحانه می باشد . بنابراین قاری اول باید عادت کند که صبح زود از خواب برخیزد و پس از اقامه نماز به وقت ، قبل از طلوع آفتاب حفظ آیات قرآن رامرور نموده وسپس حداقل به مدت 10 دقیقه یا 7 دقیقه جهت تمرین ، قرآن تلاوت نماید ؛ قبل از صبحانه و با صوت متوسط تلاوت کند نه با صوت بلند و جواب لحن ؛ وبدانید که این تمرین بسیار خوبی برای صوت است . س5ـ در آخر ضمن تشکر از شما که جوابگوی سوالات ما و برادران قاری دیگر بودید ، نظر خودتان را در باره سفر اخیرتان و دیدار با ملت جمهوری اسلامی ایران بیان فرمایید ؛ و مشاهدات خودرا در این زمینه از محافل قرآن بازگو نمایید . ج5 : اینجانب در مصاحبه با مجلات ، روزنامه ها ، صدا و سیما و خدمت رهبر معظم انقلاب عرض کردم در هیچ جای دنیا مانند ملت ایران ندیدم و در حد بسیار بالایی در عشق ورزیدن به قرآن و اهمیت دادن به این کتاب آسمانی در سطح عالم ، ملت بی نظیر و بی مانندی هستند و من این را به چشم خویش مشاهده کردم یا حتی حالا می توانم بگویم که در حد کشورهایی که بنده به آنها مسافرت نموده بودم این را به عنوان واقعیت و بدون غلو عرض می کنم که از این حیث ملت شما بی نظیر است . بنده همانند این مردم با ایمان که دلهای پاکی دارند وآحاد مردم شما را در هیچ جا مشاهده ننمودم ، آنها به قرآن عشق می ورزند چه جوان و پیر و زن و مرد و حتی کودکان خردسال ، و این یک حقیقت است که من می گویم و قصد مبالغه ندارم . و بنده حاضرم هر وقتی از بنده دعوت بعمل آید در سالهای آینده باز هم به کشور ایران مسافرت نمایم و از خداوند منان خواستارم که هر سال ما را موفق به دیدار شما عزیزان سازد . و خداوند ان شاء الله به همه ملت ایران رفاه و سعادت و خیر فراوان ارزانی نماید و به مسئولین محترم و قاریان خوب شما عزت و افتخار بیشتری نصیب فرماید . و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته . استاد «سید متولی عبدالعال» در 26 آوریل سال 1947 میلادی در خانواده‌ای مذهبی و متعهد و پایبند به مسائل عرفانی و دینی و در روستایی که اغلب مردم ساکن آن کشاورز بودند متولد شد. پدرش «متولی» همیشه از خداوند متعال پسری را طلب می‌کرد که در راه گسترش دین اسلام تربیت شده و از عالمان دینی عصر خود شود. آری ، استاد «سیّد متولی عبدالعال» یکی دیگر از قاریان برجسته کلام مقدس خدایند و چونان بسیاری از پیشکسوتان این راه ، عمری را در این مسیر صرف کرده اند . تولد وی در خانواده ای متعهد و پایبند به مسائل عرفانی و دینی بود . مادرش که محب عرفا و صوفیه بود از همان آغاز ، نام سیّد را که به یکی از عرفا و صوفیه بزرگ ، «سید احمد البدوی» متعلق بود ، بر فرزندش نهاد تا او نیز جز در این راه گام ننهد. استاد از همان اوان کودکی برای تحصیل به مکتب رفته و در آنجا با وجود سن اندک 3 جزء از قرآن را حفظ نموده و در این راه پیشرفت شایانی کرد . وی همانند بسیاری از مبتدیان این طریقت ، برحسب کوشش و طاقت صوت خویش ، به تقلید از «استاد عبدالباسط» و «استاد مصطفی اسماعیل» می پردازد . آن زمان که او بیش از 12 سال سن ندارد به عنوان حافظ کل قرآن مطرح می شود و در همین ایام نیز شیوه و احکام تجوید قرائت را آموخته و در محافل و مجالس به تلاوت اهتمام می ورزد . «استاد عبدالعال» در 13 سالگی طریقه و روش خاصی برای خویش اتّخاذ نموده و سبک خویش را برمی گزیند زیرا بر این عقیده است که : « خداوند سبحان در صوت هر انسان ، طنین و آوای خاصی نهاده است و بر این اساس هیچ گاه نمی تواند صوتی را به صوتی تشبیه نمود . آن زمان که یک قاری پس از ممارست وپشتکار فراوان می تواند قاری برجسته ای شود ، بهتر آن است که طریقه ای خاص خویش برگزیده وبه این ترتیب بر این سبک که نمایانگر شخصیت حقیقی اوست استوار بماند ؛ زیرا الگو ساختن تلاوت خاصی در اوان کودکی وآغاز کار وتقلید از آن شیوه نیکویی است که قاری می تواند به این طریق با پیشرفت خویش ، سبک خاص خود را انتخاب کند .تلاوت به سبکی تقلیدی از یک استاد ، در واقع سبب معروفیت و شهرت همان استاد مقلّد است نه فرد تقلید کننده و من باز توصیه می کنم که هر فردی برای خویش سبکی خاص داشته باشد» . «استاد متولی» در پاسخ به این سؤال که فراگیری علم نغمات صوتی و مقامات الحان چگونه می باشد بدین گونه پاسخ دادند : « طبعاً برای دانستن و آموختن هر علمی باید آن را یافت و جست و جو کرد . همان طور که خداوند در قرآن کریم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» یعنی «و از اهل ذکر ( یعنی علما و دانشمندان هر امّت ) اگر نمی دانید سؤال کنید» و بدیهی است که مقامات الحان خود دارای علمی پیچیده است و علمایی خاص خویش دارد که برای یادگیری این علوم و فنون باید از اهل آن و علمای آن تفحص نمود . تا به این طریق بتوان از عهده تلاوت و عملی نمودن مقامات برآمده و به اجرای آنها پرداخت . به عنوان مثال : نغمات رست صبا و سه گاه چیست و چگونه باید آن ها را در تلاوت اجرا نمود ؟ به این ترتیب می توان هر دستگاهی را مرتب اجرا کرد . گذشته از این ها باید الحان را توام با احساس قلبی و منطبق بر معانی و مفاهیم قرآن کریم پیاده کرده تا در جان و قلب مستمع نفوذ کند و در او اثر نماید و قرآن را بیشتر درک کرده و لذت وافری از این امر ببرد در غیر این صورت دانستن موسیقی صرفاً به جهت زیبا ساختن صوت هیچ سودی نخواهد داشت» . استاد متولی عبدالعال در سال 1370 به کشور جمهوری اسلامی ایران مسافرت نموده و پس از آن در هشتمین دوره مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن که در دهه فجر همان سال در حسینیه ارشاد جریان داشت عهده دار داوری مسابقات شدند . سپس با مسافرتهای متعدد خویش به شهرهای قم ، مشهد ، کرمان و یزد ، شور و شوقی وصف ناپذیر در محافل قرآنی به پا کرده و توانستند با تلاوت های زیبای خویش خیل بیشماری را شیفته این کلام مقدس سازند . تا بدانجا که خود ایشان در خاطراتشان همواره به این نکته اشاره دارند که این شور و عشق به قرآن و قاریان قرآن ، در هیچ جا نمی توان بدین گونه شاهد بود . وی به حقیقت اینها را بالاترین اشتیاق به کلام مقدس خداوند می داند که این عشق ، پیر و جوان ، زن و مرد نمی شناسد ؛ عشقی که از دلهایی پاک برخواسته و انظار را متعجب می سازد . ایشان در سال 1370 به دعوت کانون قرآن کریم دانشگاه تهران در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه به تلاوت قرآن کریم پرداخت که خاطره آن تلاوت در میان انبوه عاشقان کلام خداوند هرگز از اذهان فراموش نخواهد شد . طی مصاحبه ای که رادیو قرآن با استاد داشتند ، ایشان ضمن توصیه هایی در باب قرائت قرآن و اهتمام به آن ، علاقه خویش را برای مسافرت مجدد به ایران اعلام کردند . وی خواهان آن بودند تا در فرصتی مناسب سفری دیگر به ایران داشته باشند چرا که خاطرات مسافرت به ایران را از بهترین خاطرات خود می دانند . مصاحبه استاد سید متولی عبدالعال استاد «سید متولی عبدالعال» از جمله قاریان بنام و مشهور کشور مصر می باشد که در دهه اخیر به اوج شهرت خویش دست یافت و این امر بواسطه تلاوتهای بسیار زیبای این استاد است که توام با نغمات حزین و صدای گرم و نوای هیجان برانگیز و ملکوتی وی می باشد . او در نزد قاریان کشور ایران و علاقمندان و شیفتگان کلام نورانی وحی هم اکنون از محبوبیت و شهرت بسیاری برخوردار است و نوای دلنشین و موزون تلاوت این استاد در کشور اسلامیمان طرفداران بسیاری دارد . این استاد قاری ، در بهمن ماه سال 1370 بنا به دعوت اداره اوقاف و امور خیریه استان تهران سفر پرباری به میهن جمهوری اسلامی ایران داشتند که به مدت یک هفته در تهران برنامه تلاوت قرآن به همراه استاد «شحات محمد انور» داشتند . سپس در داوری هشتمین دوره مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن که در دهه فجر همان سال در حسینیه ارشاد تهران جریان داشت شرکت نمود و سپس در پی سفرهای متعددی که به شهرهای مختلف میهن اسلامی ما داشتند از قبیل:قم ، مشهد ، کرمان و یزد با تلاوتهای زیبا و نغمات محزون خویش ، شور و حرارت خاصی به محافل نورانی قرآن ما بخشید و عاشقان قرآن کریم ، حظ وافر از تلاوت این استاد ارجمند کسب نمودند . مصاحبه ای که در ذیل از نظر شما عزیزان می گذرد ترجمه فارسی مصاحبه عربی با این استاد می باشد که در شهرستان قم انجام گرفت : س1- استاد اول ضمن معرفی خودتان از شما می خواهیم که توضیح دهید چگونه شروع به قرائت قرآن و حفظ آن نمودید و هنگامی که شروع به تلاوت نمودید آیا سبک خاصی داشتید یا از قاری دیگری تقلید می نمودید؟ ج1: به نام خداوند بخشنده مهربان و با سلام و درود فراوان بر پیامبر گرامی اسلام و آل و اصحاب گرامیش ؛ نام من : «سید متولی عبدالعال» ، هنگامی که برای اولین بار و تازه شروع به تلاوت قرآن کرده بودم کودکی بودم که در مکتب تحصیل می نمودم و وقتی که 3جزء از قرآن را حفظ نمودم در سن 7 سالگی به سر می بردم و پیشرفت شایانی در حفظ قرآن نمودم ؛ در آن زمان به قرائت برخی از قاریان قدیمی عشق می ورزیدم و از آنها به میزان طاقت و کشش صوت خویش تقلید سبک می نمودم ؛ یعنی اگر توانایی تقلید از «شیخ عبدالباسط» داشتم از او تقلید می کردم و نیز اگر توانایی تقلید از لحن «شیخ مصطفی اسماعیل» که بسیار مورد علاقه ام بود را داشتم از وی نیز تقلید می نمودم . البته همانطور که عرض کردم ، برحسب توانایی صدایم که خداوند تبارک و تعالی به من موهبت نمود . هنگامی که حفظ کل قرآن کریم را در مدت پنج سال به اتمام رساندم در آن زمان نوجوانی 12 ساله بودم و احکام و قواعد تجوید و قراءات را آموختم ؛ و در آن زمان به صورت جدی شروع به تلاوت قرآن نمودم و در محافل گوناگون از بنده دعوت به عمل می آمد . من در 13 سالگی بودم که طریقه و روش خاصی را برای خویش اتخاذ نمودم ، زیرا که خداوند سبحانه و تعالی برای هر انسان طنین و آوای خاصی را در صوتش قرار داده که هیچگاه نمی شود گفت که صوت فلانی شبیه صوت دیگری است . هنگامی که یک قاری بعد از تمرین و کار زیاد بدل به قاری خوبی می شود و مراحل بلوغ را پشت سر می گذارد ، بهتر است که طریقه ای در قرائت را برای خود برگزیند که نمایانگر حقیقی شخصیت خود باشد ؛ از جهت یک قاری مسلط و ماهر ، و تحت تاثیر شخصیت دیگری قرار نگیرد . لیکن در سنین کودکی شخص به صورت تفریحی و یا تمرینی و همچنین جهت آمادگی صدایش جذب صدای بخصوصی می شود و صوت تلاوت یک قاری را ممکن است الگوی کار خویش قرار دهد و از او تقلید کند ؛ که باکی نیست و اشکالی ندارد ، کما اینکه اکنون شما از صدای «شحات محمد انور» یا خود بنده «سید متولی عبدالعال» خوشتان آید و ما را دوست بدارید . همه قراء بزرگ را نظیر استاد «عبدالباسط» و «مصطفی اسماعیل» که در اصل آنها بزرگان علم قراءات و اساتید اصلی ما به حساب می آیند ، همچنین استاد «شعیشع» را شما دوست می دارید و از الحان و نغمات آنها تقلید می کنید ، ولی باز این نکته را متذکر می شوم و آن را ضروری می دانم که عرض کنم : هنگامی که قاری به سن بلوغ می رسد و بزرگ می شود ، لازم است برای خود شیوه و طریقه خاصی را در تلاوت قرآن اتخاذ نماید تا بواسطه آن شیوه قرائت و صوت خویش ، در نزد دیگران شناخته و معروف شده گردد ؛ بطوریکه هنگامی که دیگران صدایش را بشنوند ، همان شخص به واسطه صوت و آوای مخصوص خود در نظر مردم جلوه گر گشته و شناخته شود . س2- وجه تسمیه شما به «سید» چیست و آیا نام شما «سید» است یا «متولی» ؟ لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید : ج2 : اما سبب نامگذاری من به «سید» این است که چونکه اغلب مادران دوست دارند صوفیها را ، مانند استاد و سید من: «سید احمد البدوی» که از رجال صوفیه است ؛ به خاطر این ، مادر من رحمه الله علیها به خاطر علاقه و ارادتی که نسبت به رجال صوفیه که اکثراً عارف به حق خدا هستند داشت ، مرا به اسم سید و سرور من: «سید احمد البدوی» به نام «سید» نام گذاری کرد و این نام را خود برایم انتخاب نمود . و متولی نام پدرم است ، ما در کشور مصر نام «سید» زیاد داریم و قاریان معروف و اساتید که سنی از آنها گذشته باشد در صورتی که افراد صالحی نیز باشند به کلمه «شیخ» مورد خطاب قرار می گیرند . و جهت تکریم و احترام از آنها مثلاً به عنوان شیخ فلان و شیخ فلان نام می برند و این یک چیز رایج و متداولی در کشورمان مصر است . س3- از استاد در مورد نغمات صوتی و مقامات الحان و چگونگی فراگیری این علم نیز سؤال شد که ایشان در این زمینه توضیح بسیاری دادند که ما به مهمترین آنها در ذیل اشاره می کنیم: ج3 : طبعاً برای دانستن و آموختن هر علمی ، باید آن را یافت و جستجو کرد . همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» ترجمه : «و از اهل ذکر(یعنی علما و دانشمندان هر امت) اگر نمی دانید سؤال کنید» . «سوره نحل آیه 43». بدیهی است که مقامات الحان ، خود دارای علمی پیچیده است و علمای مخصوص به خود را دارد که متخصص این گونه موارد هستند و شما برای دستیابی به خواسته های خویش ، از علمای اهل فن این کار سؤال و بحث و جستجو کنید و از آنان درس و تمرین بخواهید تا هنگامی که فلان مقام را اگر خواستید بخوانید از عهده اجرای آن به خوبی برآیید . و بدانید اگر دستگاه : «بیات» و «رست» و «سه گاه» و غیره را اجرا می کنید ، اینها چه هستند و چگونه باید آنها را در تلاوت اجرا نمود . و همینطور از اهل معرفت و دانش علم تلقی کنید ، و هر دستگاهی را مرتب بخوانید . و این را بدانید که گذشته از اینها باید الحان را با احساس قلبی و منطبق بر مبانی و مفاهیم آیات قرآن کریم پیاده کرد تا در جان و قلب مستمع نفوذ کند و در او اثر نماید و قرآن را بیشتر درک نماید و لذت وافری از این امر ببرد و گرنه دانستن موسیقی صرفاً به خاطر زیبا کردن ، هیچ فایده و اجری ندارد . س4ـ ضمن تشکر از بیانات شیوای جنابعالی لطفا بفرمایید وقت مناسب جهت تمرین قرائت و صوت از نظر شما چه موقعی می باشد ؟ ج4 : همانطور که سابقاً نیز گفته بودم ؛ و من این نکته را از علمای مخصوصش دانستم ، وقت مناسب و افضل جهت تمرین ، در صبح زود قبل از صرف صبحانه می باشد . بنابراین قاری اول باید عادت کند که صبح زود از خواب برخیزد و پس از اقامه نماز به وقت ، قبل از طلوع آفتاب حفظ آیات قرآن رامرور نموده وسپس حداقل به مدت 10 دقیقه یا 7 دقیقه جهت تمرین ، قرآن تلاوت نماید ؛ قبل از صبحانه و با صوت متوسط تلاوت کند نه با صوت بلند و جواب لحن ؛ وبدانید که این تمرین بسیار خوبی برای صوت است . س5ـ در آخر ضمن تشکر از شما که جوابگوی سوالات ما و برادران قاری دیگر بودید ، نظر خودتان را در باره سفر اخیرتان و دیدار با ملت جمهوری اسلامی ایران بیان فرمایید ؛ و مشاهدات خودرا در این زمینه از محافل قرآن بازگو نمایید . ج5 : اینجانب در مصاحبه با مجلات ، روزنامه ها ، صدا و سیما و خدمت رهبر معظم انقلاب عرض کردم در هیچ جای دنیا مانند ملت ایران ندیدم و در حد بسیار بالایی در عشق ورزیدن به قرآن و اهمیت دادن به این کتاب آسمانی در سطح عالم ، ملت بی نظیر و بی مانندی هستند و من این را به چشم خویش مشاهده کردم یا حتی حالا می توانم بگویم که در حد کشورهایی که بنده به آنها مسافرت نموده بودم این را به عنوان واقعیت و بدون غلو عرض می کنم که از این حیث ملت شما بی نظیر است . بنده همانند این مردم با ایمان که دلهای پاکی دارند وآحاد مردم شما را در هیچ جا مشاهده ننمودم ، آنها به قرآن عشق می ورزند چه جوان و پیر و زن و مرد و حتی کودکان خردسال ، و این یک حقیقت است که من می گویم و قصد مبالغه ندارم . و بنده حاضرم هر وقتی از بنده دعوت بعمل آید در سالهای آینده باز هم به کشور ایران مسافرت نمایم و از خداوند منان خواستارم که هر سال ما را موفق به دیدار شما عزیزان سازد . و خداوند ان شاء الله به همه ملت ایران رفاه و سعادت و خیر فراوان ارزانی نماید و به مسئولین محترم و قاریان خوب شما عزت و افتخار بیشتری نصیب فرماید .

 

Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۰
مهدی صادقی

متولد ۱۳۴۷ _ آبادان
تحصیلات : دیپلم
شغل : کارمند وزارت امور خارجه
نام اساتید : سید صالح ، گروسی ، رکابی ، منصوری ، عبدالله زاده ، موسوی ، اربابی و خدام حسینی .
شروع فعالیت : وی از ۵۹ با شرکت در جلسات قرآنی آموزش قرآن کریم را به صورت فنی دنبال کرد و موفق شد در مدت زمان کوتاهی به فنون قرائت در حد مطلوبی تسلط یابد و با استفاده از نوار قرائت قاریان مشهور مصری سطح قرائت خود را ارتقا بخشد و توفیق یافت کل قرآن کریم را نیز حفظ کند.
مقام های داخلی :
نفر دوم مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سالهای ۶۷ و ۷۲ ).
نفر اول مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال ۶۹ و ۷۶).
نفر اول مسابقات قرآن کریم اوقاف و امور خیریه استان تهران در رشته حفظ کل .
مقام های بین المللی :
نفر دوم مسابقات بین المللی قرآن کریم مالزی (سال ۶۹).
نفر دوم مسابقات بین المللی قرآن کریم عرستان سعودی (سال ۷۱).
نفر اول مسابقات بین المللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران (سال ۷۶).
مأموریت های قرآنی در داخل کشور :
تلاوت قرآن کریم در محافل انس با قرآن و برنامه های متعدد قرآنی در سراسر کشور.
تلاوت قرآن کریم در مراسم افتتاحیه اجلاس سران کشورهای اسلامی در سال ۷۶.
مأموریت های قرآنی در خارج از کشور :
سفر به حدود بیست کشور جهان از جمله کشورهای مغرب ، سوریه و عمان .
سفر به عربستان سعودی جهت تلاوت قرآن کریم در مراسم سیاسی عبادی حج تمتع .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۱
مهدی صادقی